استان ها

واکنش جمعی از فعالان فرهنگی مشهد نسبت به نامه تخلیه کافه کتاب آفتاب

تیتر اول/ خراسان رضوی جمعی از فعالان فرهنگی مشهد به نامه شهرداری مشهد مبنی بر تخلیه و تعطیلی کافه کتاب آفتاب واکنش نشان دادند.

جمعی از فعالان فرهنگی مشهد اعم از شاعران، نویسندگان، روزنامه نگاران، اساتید دانشگاه و فعالان فضای مجازی در پی انتشار خبرنامه کافه کتاب آفتاب شهرداری مشهد مبنی بر تخلیه و تعطیلی این مجموعه فرهنگی. سالهاست که فانوس دریایی گلستان مشهد بوده است. آنها که یکی از مهم ترین پایگاه های ادبی مشهد محسوب می شوند در صفحات مجازی خود به این اتفاق واکنش نشان دادند که در ادامه تعدادی از آنها را می خوانید.

به کافه کتاب رسیده اند!

امیر شهلا رئیس سابق شورای شهر مشهد در پاسخ به این سوال نوشت: عده ای حتی خود را به کافه کتاب رسانده اند! خسته نباشی جنگجوی شجاع اینقدر با روح مردم بازی نکن.

زینب بیات شاعر و گوینده رادیو نیز نوشت: استراحت کن، یعنی کار فرهنگی نکن و کتاب نخوان. کوتاه و مختصر

نمی توان جلوی نور و «خورشید» را گرفت.

حسین لعل بازاری نویسنده و دبیر سابق جایزه ادبی مشهد نیز با اشاره به اینکه این تعطیلی ها کمکی نمی کند نوشت: جلوی نور و خورشید را نمی توان گرفت. دوباره به خورشید سلام می کنیم.

عباسعلی سپاهی یونسی شاعر و نویسنده نوشت: باعث تاسف است که چراغ های کافه کتاب آفتاب به هر دلیلی خاموش می شود.

نور خورشید؛ به سوی چراغی که سالهاست خاموش است

احسان خزایی، روزنامه نگار و بازیگر تئاتر نیز با اشاره به اینکه کافه کتاب آفتاب تنها جایی بود که در سال های اخیر نور گلستان را درخشید، نوشت: کافه کتاب آفتاب محل فرهنگ است. مکانی پر از خاطره و نوری درخشان در مسیری که سالهاست خاموش بوده است. من می خواهم این چراغ روشن بماند.

حبیب خانی روزنامه نگار نیز نوشت: فیلسوف آلمانی کارل پویر می گوید برای کشتن جامعه از یک روش ساده استفاده کنید: روی فرهنگ خود تمرکز کنید. ابتدا یک کتاب برای آنها بیاورید و سپس سرشان را به داخل تلویزیون فشار دهید.

خورشید خاموش نشده است

علیرضا آزاد، فعال فرهنگی و عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی نیز درباره این حادثه نوشت: دین آفتاب ساکت نیست.

«آفتاب» فقط یک کافه نیست و فقط یک کتابفروشی نیست

️همچنین محمدکاظم کاظمی شاعر عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی در یادداشتی با عنوان کافه کتاب آفتاب نبندید نوشت: دارم خاطراتم را مرور می کنم: نشسته ام که یکی از دوستانم. تماس می گیرد.
من وارد مشهد شدم. آیا می خواستیم همدیگر را از نزدیک ببینیم؟
_ جایی که؟
_ کافه کتاب آفتاب
یکی از دوستان از ما می خواهد که شعر بیل را با هم تعریف کنیم. جایی که؟ کافه کتاب

استاد کلاهی اهری مجموعه شعری را منتشر کرده است. آنها جشن رونمایی کتاب خود را برگزار کرده اند. جایی که؟ کافه کتاب آفتاب.
جمعی از دوستان از افغانستان آمده بودند. آنها می خواهند در مورد مسائل فرهنگی صحبت کنند. کافه کتاب آفتاب را گذاشتیم چون اینگونه با محیط کتاب در مشهد آشنا می شوند. یک تیر دو نشانه است، اما هزار نشانه که هر کتاب نشانه ای از آن است.

عموی عزیزم از آلمان آمده بود. او مردی با فضل و ادب است. در کافه کتاب آفتاب با او قرار می گذاریم چون می دانم دو چیز در کنار ملاقات وجود دارد. یکی کتاب، دیگری مقدمه آقای عباس قدسی. و عمو عکس های کافه کتاب را می بیند. او می خواهد دوباره در این جلسات شرکت کند و امیدوار است که سفر بعدی او یکی از آنها باشد.

شب عاشورا است و من عزاداری را به سبک خودم دوست دارم. خود را با حوادث آشنا کنید و آگاهی و آگاهی ما را نسبت به واقعه کربلا افزایش دهید. جلسات کتابخوانی در روز عاشورا برگزار می شود. جایی که؟ کافه کتاب

و به این ترتیب کافه کتاب آفتاب فقط یک کافه نیست، نه فقط یک کتابفروشی، بلکه محل استراحت اهل ادب و هنر و دانش است. شما حتی می توانید به طور اتفاقی به آنجا بروید و با برخی از آشنایان آشنا شوید که می توانند شما را تشویق کنند و بر درک شما بیفزایند.

صفحه اینستاگرام را باز می کنم. آقای آبه قدسی اعلام کرده که کافه به زودی تعطیل می شود که خبر باورنکردنی است. آیا می توان این همه خاطره، این همه اتفاق و این همه ملاقات را نادیده گرفت و یک صلیب بزرگ روی آنها گذاشت؟ بخشی از هویت فرهنگی شهر است. شهر مشهد شهری است با جلوه ها و مجموعه های متفاوت که در کنار هم این تصویر جامع از این شهر را تشکیل می دهند.

این تصویر نباید ناقص باشد. جای خالی را با چه چیزی پر کنیم؟ می توان گفت که خلاء را با مواد «مطلوب» پر می کنیم. اما بارها دیده و تجربه کرده ایم که هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند جای دیگری را بگیرد، مردم متفاوت هستند و زیبایی و کمال زندگی دقیقا در همین تنوع نهفته است. نگذارید کافه کتاب آفتاب تعطیل شود. همه بازنده خواهند شد، حتی کسانی که به نظر برنده شده اند.

گردهمایی کافه کتاب آفتاب یک اشتباه استراتژیک است

سید جواد نقوی محقق و فعال فرهنگی نیز نوشته است: در عصر حاضر که همه بحران های اجتماعی و ملی ناشی از خشونت این جامعه با کتاب است، جمع آوری کتابفروشی آشکارا بی تدبیری است. همان کتابفروشی که سال هاست سعی می کند عده ای از مشتریانش را به فرهنگ کتابخوانی علاقه مند کند و پایگاه خوبی برای ترویج کتابخوانی بوده است.

هرچه مکان های معتبر و کاربردی بیشتری جمع آوری کنید، غیر معتبرتر و غیرعملی تر خواهید شد. آن وقت است که کافه کتاب آفتاب، یکی از معدود کتابفروشی های شهر که هنوز کتاب های متنوعی دارد، بسته می شود، باید پاتوق هایی را باز کنی که نمی دانند کتاب چیست و رادیکال هستند که ابتذال کتاب را هم ایجاد می کند.

مدیر کافه کتاب آفتاب آدم فرهنگی است که می توانید با او صحبت کنید، اما او را در بسیاری از کتابفروشی های شهر پیدا نمی کنید. شما یک کتابفروشی جمع آوری می کنید که در آن حداقل می توانید گفتگو کنید و جایی برای اپسیلون های غیرمکالمه ای باز کنید.

در مجموع، گردهمایی کافه کتاب آفتاب یک اشتباه راهبردی است چرا که زمینه را برای رشد یک سری کتاب های ضد کتاب به پوست مروجان کتاب باز می کند.

آیا هویت فانی است؟

نعمت جعفری، فعال فضای مجازی نیز نوشت: این نوع رفتار به جز افزایش خشم، سودی در دراز مدت ندارد. همان عصبانیتی که امروز تجربه می کنیم. وگرنه «کافه‌های کتاب غروب» به‌عنوان نمادی از هویت و شخصیت، پابرجا مانده و سال‌ها خواهد بود.

آیا هویت فانی است؟ هویت با فرمان منتقل نمی شود، بلکه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. شاید اگر هویت شهر اجباری بود و می شد کشت، امروز به جای چهارطبقه، محله برق، محله تقی آباد، گاراژ داران و… باید می گفت: خیابان مدرس، میدان بسیج، میدان شریعتی، بیت المقدس. و میدان سوره به درخواست شهرداری.

کافه کتاب آفتاب همیشه مأمن ادبیات بوده است

محمد بهدونیه، سردبیر صفحه ادبیات روزنامه خراسان نیز در صفحه خود نوشت: گاهی احساس می شود برخی مسئولان با تمام وجود تلاش می کنند تا به فرهنگ، هنر و ادبیات حمله کنند. نمونه آن تصمیم اخیر شهرداری مشهد در خصوص کافه کتاب آفتاب است که همیشه بهشت ​​ادبیات بوده است.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا