فرهنگ و هنر

روایتی از گردان مسلم بن عقیل

به بالای کوه که رسیدیم از رزمندگانی که دیدیم احوال سایر رزمندگان و شهدا را جویا شد و در همان حال بالای پیکر آنها رفت و شهادت شهدا را به آنها تبریک گفت. آخرین شهیدی که به عیادت رفتیم شهید حسین مختار بود و بعد به کریمه محمدی زاده رفتیم که یک پناهگاه کوچک کنده بود و سه نفر آنجا نشسته بودند تا اوضاع را بررسی کنند.

به گزارش تیتر اول، شهید محمد نانوایی رزمجومین از رزمندگان لشکر 10 سیدالحشداء (ع) است. محمد موافق است گفته می شود گردان مسلم بن عکله از صبح زود و از ابتدای عملیات وظیفه پشتیبانی و تامین آذوقه و سلاح رزمندگان خط مقدم و رزمندگان این گردان را با مشقت فراوان از پایین بر عهده داشت. از کوه؛ مهمات و آذوقه را به پشت قاطرها می بستند و به بالای کوه می بردند و بین سایر رزمندگان تقسیم می کردند و به دلیل حساسیت و ماهیت کار اغلب در تیررس فوری تیراندازان قرار می گرفتند.

حوالی ظهر بود که محمد با من موافقت کرد و گفت: می رویم بالای کوه تا اوضاع را از نزدیک ببینیم. و در راه چند قاطر را در میان راه دیدیم که با ترکش هاون و مرم زخمی شده بودند و آمدند و افسار وحش را با چاقو قطع کردند و از پشت به زمین انداختند و گفتند: بیچاره زخمی شده بیایید باران را تحمل کنیم تا دیگر عذاب نکشد.»

به بالای کوه که رسیدیم از رزمندگانی که دیدیم احوال سایر رزمندگان و شهدا را جویا شد و در همان حال بالای پیکر آنها رفت و شهادت شهدا را به آنها تبریک گفت. آخرین شهیدی که به عیادت رفتیم شهید حسین مختار بود و بعد به کریمه محمدی زاده رفتیم که یک پناهگاه کوچک کنده بود و سه نفر آنجا نشسته بودند تا اوضاع را بررسی کنند.

ما 5 نفر بودیم، شهید موفک (فرمانده گردان مسلم حضرت)، شهید کریم محمدی زاده (فرمانده گردان)، من (گردان پیک)، محمد انیسه و یک نفر رادیو. روی کوه دوقلو در شهر ماووت عراق بودیم که خمپاره 81 میلی متری دشمن به ما اصابت کرد و سه نفر از ما کشته شدیم.

محمود و محمد موافقت کردند، دو برادر بودند. محمود مدرس دروس حرفه ای و فنی بود. او بسیار فعال، پرمشغله و صمیمی بود. اما محمد بسته و پرحرف بود. او یک عکاس با تجربه بود. او عکس های زیادی از رزمندگان گرفت که اکنون موجود است. او در جنگ بسیار جدی بود. کلاسیک بودن را دوست داشتم. او سعی کرد کوچکترین فداکاری را انجام دهد. او کارش را خیلی منظم انجام می داد. خیلی خوش زبان بود ولی محمود از سیر تا پیاز جبهه را تعریف می کرد ولی محمد هیچ اطلاعی نمی داد.

محمود در سال 1334 و محمد در سال 1337 به دنیا آمدند و به فاصله 6 ماه از دنیا رفتند. محمود که در گردان لشکر زهیر بود، در عملیات کربلای 5 در 19 آذر 65 به شهادت رسید و محمد فرمانده گردان مسلم بن عکله در 14 تیر 66 با آزادسازی قله ماووت به برادر شهیدش پیوست. در کردستان عراق

انتهای پیام/

دکمه بازگشت به بالا