درباره شیر خر، سندروم ذهنِ ساده، مهدی نصیری و ابراهیم اصغرزاده

البته ، فضای رسانه ملی با این واقعیت مشخص می شود که هر چند روز یکبار افکار عمومی بر روی یک بحث (یا یک نامه / رفتار) و سپس یک بحث دیگر و یک ماجراجویی جدید متمرکز می شوند.

در آن مصاحبه تلویزیونی ، یک مهمان برنامه زاویه (با چهره ای خسته و عصبانی) و با صدایی شاد ، تند با رئیس دولت صحبت کرد که چند ماه بیشتر ندارد. یک سوال وجود داشت:

آیا “این همه عصبانیت در کلمات” برای ترک دولت ضروری است؟

آیا پرداختن به عدم حضور (حتی اگر انتقاد شود) از نظر اخلاقی “قابل انتقال” است؟

آیا واقعاً “نیازی” به استفاده از اصطلاحی مانند “شیر خر” در چنین بحثی وجود داشته است؟

بخشی از فضای سیاسی در ایران مبتنی بر اختلالات روانی است که می توان آن را “سندرم ذهن ساده” نامید.

ویژگی ذهن های ساده این است که آنها همیشه فکر می کنند اکنون “لحظه حساس” است و ما در “نقطه عطفی در تاریخ” هستیم و مهمترین چیز این است که به چه کاری مشغول هستیم (یا “نگرانی های ما”). این کار یک کارگاه خلاقیت است. در این “لحظه حساس” ، اگر کسی به گونه ای عمل کند که مغایر با درک ما از مسائل باشد ، اجازه داریم که به شخص خود اراده کنیم. حتی اگر به صورت خام یا شیر خورده شود.

ذهن ساده درک ساده ای از چیزهای دنیا دارد. دنیای ذهن ساده معمولاً منجر به تعداد محدودی از افراد در اطراف می شود و شعاع جغرافیایی ذهن ساده بیش از چند کیلومتر نیست.

همه می دانند که “حسن روحانی” قهرمان خیلی محبوبی نیست که کشاندن آن به کسی / مردم دشوار باشد ، اما چنین سخنی درباره مردم / کشورها در حوزه سیاسی ایران سالهاست که شکل گرفته است.

حسن روحانی به سخنان و وعده های دوره انتخاباتی خود توجهی نکرد و طرفداران و مخالفان او از او راضی نیستند ، اما سوال این است که این ادبیات احساسی تا چه مدت و “چه مدت” در کشور ما ادامه خواهد داشت. خواهد شد؟

خوشبختانه رویکرد ساده اندیشی به سیاست (و امور جهانی) در کشور ما کاهش یافته است / و کاهش یافته است و با وجود یکسری حوادث ناامید کننده ، جرقه امید در این بحث وجود دارد. دو پدیده مهدین سیری و ابراهیم اصغرزاده را می توان در این بحث در نظر گرفت.

هر دو کلماتی بودند که در طی سالهای سیاسی خود در راس جناح سیاسی آنها قرار داشتند. آکسا المدینه!

اول مهدی نصیری بود که یک بار شمشیر خطای حریف را پایین انداخت (مثل کرباسچی) که افرادی مانند حسین_شریعتمداری (مدیر عامل فعلی روزنامه کیهان) به او گفتند: باباجان ، کمی کندتر!

(و تصور کنید انتقاد شما از دیگران به گونه ای تسریع می شود که شخصی مانند شریعتمداری صبر و “خویشتنداری” را توصیه می کند!)

نفر دوم ابراهیم عشقزاده بود که چند ماه پس از انتخاب سجده محمد خاتمی در میان اصلاح طلبان بود که گفت: “ما آماده عبور از خاتمی هستیم.” (!)

یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ انتهایی.

نتیجه (ثمره) رفتار مهدی نصیری “مجله صبح” بود و نتیجه (میوه) رفتار احساسی ابراهیم اصغرزاده “سقوط اولین شورای شهر” (پرونده املاک مدنی و) شهردار بود!

“هیجان” رفتارهای مهدی نصیری و ابراهیم اصغرزاده البته به این موارد محدود نمی شد. اصغرزاده قبلاً کارهای احساسی دیگری مانند بالا رفتن از دیوار سفارت کشور دیگری در تهران را انجام داده بود. اما امروز در ایران (اواخر سال 1399) تصویر دیگری از مهدی نصیری و پرداخت دیگری از ابراهیم اصغرزاده را می بینیم:

– مهدی نصیری سالها “سکوت” را تمرین کرد و در این سکوت سعی کرد کمی “بخواند” و “پیچیدگی” را به “دنیای ذهن خود” معرفی کند. امروزه او بازگشته است و زمان را به نام “عصر عجیب (!)” نامیده است و در دره عجایب او سعی دارد “کمی” با احتیاط صحبت کند!

– ابراهیم اصغرزاده ایموجانی چندین سال توانسته بود سکوت را چند روز تمرین کند و فهمید که نتیجه ذهن ساده وی در سفارت فقط به “جوانی” محدود نمی شود و میانسالی او منجر به اولین شورای و انتخاب مهندس می شود. چمران در شورای دوم و میزان. احمدی نژاد! بله ، اصغرزاده نیز آن را “کمی” از ذهن ساده و هیجان آموخت! کمی استراحت کنید و “کمی سکوت” را تمرین کنید.

اما ظاهراً ایران هنوز سالها برای کار روی کارگاه گل و آب خود نیاز دارد تا بزرگانی مانند احمد جهان بتوانند از اضطراب و عصبانیت جدا شوند و یاد بگیرند که “نگرانی های امروز ذهن من” یک امر جهانی نیست. شاید روزی در وادی سیاست شاهد “سکوت و تعجب” بیشتری باشیم.

دکمه بازگشت به بالا