برای خسرو شکیبایی که کوتاهی عمر را بهانه نکرد
شما باید او را غرق خودبخود می دیدید و از تمام مهارت های بازیگری او برای خواندن زیبایی اشعار استفاده می کرد.
خسرو شکیبایی چنین بازیگری بود؛ او سعی کرد در همه چیز عالی باشد – بازیگری ، شعر و زندگی ، که هیچ چیز را برای شانسی نگذاشت.
در کودکی به دلیل کار پدرش میهمان مکرر در پرده نقره سینما بود و از آن زمان اشتیاق به هنر هفتم با تمام اسرار آن ، وی را به رویاهای دوردست سوق داده است.
اما او ، مانند بسیاری از معاصران خود ، پا را از زمین تئاتر درست روی زمین گذاشت.
و او آنقدر در صحنه مسموم شده بود که به گفته هادی مرزبان که نمایشنامه “شاهزاده و گدا” را با او بازی می کرد ، در یکی از نمایش ها چشمش مجروح شد و خون افتاد زیرا چیزی در چشمانش افتاد ، اما او اینگونه بود یک حضور پر جنب و جوش که فقط بعد از وحشت نمایش کارگردان را به دست گرفت. “چه اشکالی دارد با خسرو ؟!”
و در همین تئاتر بود که داریوش مهرجویی “هامون” خود را پیدا کرد. چه کسی می تواند از او اضطراب تر پیدا کند ؟!
سالهای زیادی از آن روزها می گذرد. چند نفر او را به “هامون” و همچنین “اسد” و “صفا” ، برادران “افسانه” یا روشنفکر “درد مشترک” اطمینان دادند ، حتی رضایت “خانه سبز” …
او بی تاب بود. دوازده سال پیش ، ناگهان و بی رحمانه همه عاشقان خود را تنها گذاشت و می دانست که جای او برای همیشه خالی خواهد بود. او می دانست که هیچ کس مانند او نیست. او مطمئن بود که هیچ کس مانند او شعر نخواند ، اما دلایل خاص خودش را داشت: “از زندگی به عنوان بهانه ای برای زیبا سازی زندگی استفاده نکنید … زندگی کوتاه نیست … ما از دست می دهیم”
در سپیده دم ، 19 ژوئیه 2008 ، او دقیقترین شعر زندگی خود را زمزمه کرد. آیه ای که توسط فرشته مرگ نوشته شده است ، و این دردناکترین هدیه ای بود که وی به ما واگذار کرد.
و اکنون ، در سالگرد درگذشت خسرو شکیبائی ، موزه فیلم به همراه برخی عکس های بایگانی ، کتیبه ای دلچسب از این هنرمند منتشر کرده است که توسط تیتر اول بازنشر شده است:
برای زندگی زیبا ، از بهانه زندگی کوتاه استفاده نکنید
زندگی کوتاه نیست …. ما کوتاه هستیم !!!
انتهای پیام