نوشدارو بعد از مرگ مهشاد!/حداقل وجدان آسودهتان را به رخ ما نکشید
من شما را نمی شناسم ، اما ما مردم عادی از زندگی مردم و خانواده های آنها می ترسیم. من شما را نمی شناسم ، اما ما این شب ها سخت می خوابیم. اما به خدا اگر این شب ها آرام می خوابید ، حداقل وجدان پاک خود را به ما نشان ندهید.
حالا برای چند روز فقط یک عکس از مهشاد عزیز داریم که همسرش فقط یک روز پس از مراسم نامزدی از چهره خندانش گرفته است. خوب ، اگر به عکسی از مهشاد نگاه کنید ، چیزی جز امید و اشتیاق برای زندگی نمی بینید. حالا همین عکس در دستان درمانده پدر و روی مزارش است و آنها در چشمان مستاصل لبخند می زنند که با ناباوری از رفتن او فریاد می زنند.
اما هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم. در عین حال ، ما نه راحتی و نه توانایی تفکر در اوج ناتوانی خود را داریم. مهم نیست که ما چگونه گریه کنیم و فریاد بزنیم که مهشاد ما برنمی گردد ، اما شاید حداقل بتوانیم هزاران س thatال را که در ذهن ما ظاهر می شود بپرسیم! با این حال ، هنوز بی فایده است. وقتی برخی از مقامات سهل انگار از دست دادن مردم ما را مردم عادی فقط سرنوشت و سرنوشت می دانند. اما به راستی چرا سرنوشت و سرنوشت فقط برای ما است؟ چرا هرگز یقه نمی گیرید؟
حالا مهشاد ، نگران نباش شما که بدون مسئولیت و بی دقتی این افراد را می شناختید ، حداقل زمانی که قرار بود در عروسی درگیر شوید حداقل برای چند روز استراحت می کنید. وقتی مدتی بلند می شویم ، به جای اینکه روی میز و در محراب گل بگذاریم ، بر بی کفایتی مسئولان تأکید می کنیم و دلیل پشیمانی را می خواهیم که برای همیشه در قلب شما خواهد ماند.
امروزه به نظر می رسد غم و اندوه ما بیشتر می شود. حتی دسته گل هایی که برای مهشاد عزیزمان به تیتر اول ارسال می شود ، نه تنها درمانی است ، بلکه نمکی را روی زخم می پاشد. نام های م institutionsسسات مختلف ، از محیط زیست گرفته تا سایر سازمان ها ، روی تاج گل ها دیده می شود ، تا اینکه دو روز پیش مسئولان آنها حتی تلفن را جواب نمی دادند! اگرچه این طبیعی است؛ ارسال گل بسیار آسان تر از پاسخ دادن است.
البته این فقط حرفه ما به عنوان گزارشگران جوان نیست. بسیاری از روزنامه نگاران پیشکسوت ، که گفته می شود سالها غذا خورده اند ، نیز از بی کفایتی و سهل انگاری مسئولان شکایت دارند. رضا غویکر ، روزنامه نگار پیشکسوت و دبیر موسسه روزنامه نگاران پیشکسوت وی در این زمینه به تیتر اول می گوید: ارسال گل در این روزها و در این شرایط به جای بهبود ، بیشتر نمك پاشیدن بر روی زخم است و در واقع این دارو پس از مرگ سهراب است.
وی ادامه می دهد: به طور کلی جایگاه روزنامه نگار در کشور ما مشخص است و توضیح داده نمی شود. مقامات هنوز در حال مشاهده گزارشگر از نگاه شخصی هستند که می خواهد آزار و اذیت کند. اگر در روزنامه نگاری اینگونه نیست. در سراسر دنیا ، خبرنگار پیوند مردم و مسئولان است.
این روزنامه نگار پیشکسوت خاطر نشان می کند: “متأسفانه ما در این زمینه درد زیادی می کشیم:” یکی از بزرگترین مشکلات ما این است که متأسفانه برخی مدیران و سردبیران به خبرنگاران احترام نمی گذارند. اگر سردبیر به گزارشگر خود نمره ندهد ، طبیعتاً انتظار نمی رود دیگران این کار را انجام دهند.
قوی فکر ادامه می دهد: حدود یک سال پیش ، چندین روزنامه نگار محیط زیست از روزنامه نگاران پیشکسوت خواستند تا برای حل مشکل خود با یک مسئول سابق روابط محیط زیست میانجیگری کنند. ما ناراحت هستیم که در این جلسه بسیاری از این روزنامه نگاران جوان محیط زیست را دیدیم و با آنها گفتگو کردیم. اکنون دو نفر از این کودکان به دلیل ناآگاهی و ناآگاهی مسئولان ناپدید شده اند.
وی خاطرنشان می کند: “گاهی اوقات مردم و مسئولان فراموش می کنند که خبرنگار برای خودش کار نمی کند.” اگر روزنامه نگاری از خود بازجویی می کند ، بارها تماس می گیرد و اگر از پنجره بیرون نمی رود ، به این دلیل است که می خواهد درد مردم را به شما مسئولان بگوید. اما شما همیشه آنها را گم می کنید! و حالا که دیگر این دو نفر نیستند ، غصه می خورند و گل می فرستند. در حالی که این چیزها واقعاً روی زخم نمک می پاشند. این گلها باید روزی که خودشان اتوبوس خوبی برایشان تهیه می کردند خودشان را نشان دهند ، در غیر این صورت ارسال آنها باعث افتخار نیست.
از سوی دیگر بهروز بهزادی ، روزنامه نگار پیشکسوت و رئیس شورای سیاسی روزنامه اعتماد وی می گوید: “به طور كلی ، نگاه به درد هیچ كسی نمی خورد.” سال ها بود که رسانه ها به گونه ای با مردم و روزنامه نگاران رفتار می کردند که در طی چند روز نمی توان آنها را تغییر داد یا فراموش کرد. مطبوعات علیرغم بسیاری از کشورهای جهان با دستمزد خوب و موقعیت اجتماعی بالا ، در زمینه اخبار با دستمزد پایین و حتی گاهی کمتر از دستمزد کارگر فعالیت می کنند.
وی یادآوری می کند: روزنامه نگاران اکنون در شرایطی قرار دارند که بیمه کافی ندارند و حقوق خوبی دریافت نمی کنند و تحت فشارهای مختلفی قرار دارند و یا از این طریق بیمار می شوند یا می میرند.
بهزادی خاطرنشان می کند: آنها در این سالها چنان فاجعه بزرگی در رسانه ها ایجاد کرده اند که رسانه های محلی اقتدار خود را از دست داده اند. در حقیقت ، مردم دیگر به مطبوعات و رسانه های محلی اعتماد ندارند. نه به این دلیل که آنها به خود رسانه ها و فعالان رسانه ای اعتماد ندارند ، اما آنها به خوبی می دانند که دولت ها اجازه کار و نوشتن مطبوعات را نمی دهند. به همین دلیل است که مرجع رسانه از داخل کشور به خارج از کشور رفته است. اما اگر این شرایط اصلاح نشود ، بیشترین ضرر برای خود مسئولان خواهد بود. یک روز همه چیز خراب می شود و آن روز آقایان خواهند فهمید که با مطبوعات چه کرده اند.
انتهای پیام