هوادار به سلبریتی معتاد می شود!/بررسی اقتصاد در «صنعت هواداری»

اگر خیال می‌کنید هواداران دو آتشه بازیگران و خوانندگان و بازیکنان فوتبال که در ایونت‌ها بالا و پایین می‌پرند و حتی با گوشی موبایلشان گاهی نقش پاپاراتزی‌ها را بازی می‌کنند به ضررشان است باید بگوییم در دنیای امروز و حکمرانی قدرتمند رسانه‌ها بر افکار عمومی اشتباه می‌کنید. هواداران در دنیای امروز هرچه تیفوسی‌تر و هرچه پر سر و صداتر باشند آیدل هواداری می‌تواند پول بیشتری توی جیبش بگذارد. اما چگونه؟

ایسناپلاس: در فرآیند هواداری آنچه که واضع است رابطه‌ میان هوادار (Fan) و فردی است که مورد هواداری قرار می‌گیرد؛ در زبان انگلیسی به این فرد Idol (آیدل) می‌گویند و در فرهنگ لغات کمبریج «فردی که بسیار مورد علاقه، تحسین یا احترام است» معنا شده است و در ترجمه این لغت به زبان فارسی از کلماتی نظیر «بت»، «معبود»، «اسطوره» یا «محبوب» استفاده شده است اما هیچ کدام از ترجمه‌ها حق مطلب را آن‌طور که باید ادا نمی‌کنند؛ جست‌و جوها برای یافتن کلمه‌ی معادل Idol در وب‌سایت فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی نیز بی نتیجه ماند؛ به همین دلیل نیز در متن پیش رو بجای کلماتی نظیر بت یا اسطوره از «آیدل» استفاده می‌کنیم. اما آنچه مسلم است هم آیدل به هواداران احتیاج دارد و هم هواداران به او محتاجند. احتیاجی که می‌تواند برای تهیه کنندگان ایونت‌های مختلف پول‌ساز باشد تا به یقین بتوان گفت هواداری و تولید هوادار برای یک شخص یا گروه تبدیل به یک صنعت پولساز رسانه‌ای شده‌است.

آنچه که در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگوی تیتر اول پلاس با محمد امین حسام فعال رسانه‌ای و دانشجوی دکترای مدیریت رسانه درباره «رابطه میان هوادار- آیدل»، «اقتصاد در صنعت هواداری»،‌«سناریوسازی‌های رسانه‌ای» و «اقتصاد توجه» است:

آیا در گذشته نیز با مقوله «هواداری» به آن مفهوم که امروز وجود دارد، مواجه بودیم؟

موضوع هواداری با ظهور و بروز رسانه‌ها جایگاه و اهمیت ویژه‌ای پیدا کرد؛ چراکه رسانه یکی از ابزارهای مهم این صنعت است. در دوره های قبل افرادی مانند ابن سینا و در سال‌های گذشته افرادی مانند آیت الله بهجت بودند که این افراد طرفدارانی داشتند اما رابطه آنها با این طرفداران نه مانند روابط رایج امروز میان آیدل- طرفدار بلکه در قالب رابطه‌ی مراد-مرید تعریف می‌شد؛ چراکه در آن زمان رسانه به مفهوم و گستردگی امروز وجود نداشت و مفهوم هواداری نیز زمانی مطرح می‌شود که رسانه وجود دارد.

رسانه در این رابطه چه نقشی را ایفا می‌کند و چه سودی نصیبش می‌شود؟ رابطه‌ی آیدل-طرفدار چه عایدی برای طرفین دارد؟

اساساً مسئله هواداری آن هم در مفهوم رسانه میان آیدل و هوادار یک بازی دو طرفه است؛ به این معنا که رسانه بستر و مجاورتی را به وجود آورده که این مجاورت و بستر اولاً بدون واسطه است، دوماً مستقیم و در نهایت نیز تاثیرگذار است و همین ویژگی‌ها باعث شده که یک ارتباط دو سویه میان هوادار و آیدل شکل بگیرد و این ارتباط دو سویه نیز برای هر دو طرف آورده داشته باشد. آورده این ارتباط برای آیدل در این است که هرچقدر بر تعداد هوادارانش افزوده شود و او در معرض توجه بیشتری قرار بگیرد عایدی مالی بیشتری نصیبش می‌شود.سود هوادار از ارتباط با آیدل خود مصداقی است از ضرب‌المثل «وصف العیش، نصف‌العیش»

انتفاع و سود هوادار از ارتباط با آیدل خود شامل عایدی مالی نمی‌شود بلکه آنچه از این رابطه نصیبش می‌شود مصداقی است از ضرب‌المثل «وصف العیش، نصف‌العیش»؛ وقتی هوادار یک آیدل را دنبال می‌کند فارغ از اینکه او در چه زمینه‌ای فعالیت می‌کند اعم از اینکه خواننده، بازیگر، قهرمان، ورزرشکار، دانشمند یا حتی یک فعال فضای مجازی است، در واقع زندگی خودش را در آن فضای موهومی که در خیالاتش برای زندگی خود متصور است با آیدل خود پیدا می‌کند؛ دلیل این اتفاق نیز چیزی نیست جز فضای تخدیری (به معنای تسکین دهندگی، گیج کنندگی) رسانه. متاسفانه آنچه که در کشور ما کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، کارکرد مهم تخدیری رسانه است. یکی از ابزارهای تخدیری رسانه بازی‌های آیدل-هواداری است که توسط خود رسانه‌ها به راه انداخته می‌شود.

کارکرد تخدیری رسانه چه مولفه‌هایی دارد؟

یکی از مولفه‌های تخدیری این است هوادار معتاد و مبتلا به یک نفر می‌شود و او را ملزم می‌کند به اینکه به صورت ۲۴ ساعته زندگی آیدل خود دنبال کند و پیگیر باشد که این آدم چه کار کرده و اینکه رابطه‌ عاطفی‌اش را به هم زده یا خیر و اینکه او چه غذایی دوست دارد، چه ماشینی دارد و سلیقه و ذائقه‌اش چیست و از چه چیزهایی بدش می‌آید و از چه خوشش می‌آید؛ همه اینها از کارکردهای تخدیری رسانه است. وقتی هوادار در دنیای ماشینی و سیمانی زندگی می‌کند و شاید خیلی هم پول ندارد و از طبقه متوسط شهری است و ۲۴ ساعته در اینستاگرام و فضاهای مرتبط با شبکه‌های اجتماعی مدیا را به سر می‌کند، می‌داند که دسترسی یافتن به یکسری آرمان‌شهرها و فراسرزمین‌هایی که در رویاهایش می‌پروارند خیلی غیرقابل دسترس است چراکه نه پول، نه امکانات و نه شرایطش را دارد و حتی نیز ممکن است دسترسی به آنچه که او در ذهن دارد در جغرافیای کشورش امکان پذیر نباشد؛ در اینجا ناخودآگاه ذهن به او می‌گوید که برو به سمت آدمی که شاید بتواند تو را به آن فضایی که دوست داری نزدیک کند. شاید هوادار با دیدن فلان آقا و فلان خانم به این جمع بندی برسد که من هم می‌توانستم مانند او باشد و از این موضوع لذتی زیر پوستش بروند و از دیدن لذتی که آیدل می‌برد، خودش نیز کمی لذت ببرد. از این حیث می‌گوییم تخدیری که با مصرف این پیام رسانه‌ای و این مولفه‌های رسانه‌ای، طرفدار سیر نمی‌شود بلکه مرتباً آیدل خود را دنبال می‌کند و در رویاهاش به او نزدیک می‌شود؛ طرفدار از دنیایی در آن حضور دارد، فاصله می‌گیرد و به دنیایی جدید می‌رود.

آیدل و هوادار با بستری که رسانه فراهم کرده رابطه‌ای کاملاً دو سویه دارند

راز موفقیت سریال‌های ترکیه‌ای و سریال‌های کره‌ای دقیقاً همین است که به خاطر شخصیت پردازی‌های دقیقی که دارند، مخاطب را با خودش همراه می‌کند. وضعیت آیدل–هوادار نیز دقیقاً همین گونه است؛ رسانه به خاطر کارکرد تخدیری خود، هوادار را به خود و آیدل وابسته کرد و بالعکس؛ یعنی آیدل را به هوادار وابسته کرده است؛ در واقع رابطه وابستگی آیدل- هوادار یکسویه نیست بلکه رسانه بستری فراهم کرده که رابطه این دو کاملاً دو سویه است و دو سو نیز متنفع می‌شوند؛ این ارتباط به قدری به طرفین وابسته است که اگر یکی از طرفین ارتباطش با رسانه یا ابزارهای رسانه‌ای قطع شود دو طرف متضرر می‌شوند.

هوادار به سلبریتی معتاد می شود!/بررسی اقتصاد در «صنعت هواداری»
محمد امین حسام

اقتصاد در صنعت هواداری چه جایگاهی دارد؟

اساساً یک جمله بدیهی و اصل مسلمی در رسانه داریم که می‌گوید «مخاطب سرمایه است». رسانه‌های غربی و سکولار که عمده رسانه‌های دنیا را تشکیل می‌دهند مخاطب را به مثابه پول می‌بیند و معتقدند که هرچقدر بتوانند تعداد مخاطبان خود را بیشتر کنند، طبیعتاً آن پول و در ادامه قدرتی که به دست می‌آورند، بیشتر است. سال ۲۰۰۸ آقای مارک زاکربرگ –مدیرعامل شبکه اجتماعی فیسبوک – مدعی شد که سومین رئیس جمهور بزرگ دنیا است؛ او گفت که «من یک کشور یک میلیاردی به نام فیسبوک دارم و کشورم جزو بزرگترین کشورها است»؛ گرچه بسیاری او را مورد تمسخر قرار دادند اما در واقع حرفش درست بود. او می‌گوید که «من روی یک میلیارد نفر آدم را به واسطه‌ای که من را دنبال می‌کنم و در صفحه من عضو شدند، تسلط و قدرت دارم و از آنها پول به دست می‌آورم؛ من نیز این رسانه‌ای که هوادار زیادی دارد را مدیریت می‌کنم و این برای من آورده دارد».

صنعت هواداری یکی از بازی‌های جدی، مهم و طراحی شده صاحبان اصلی رسانه‌ها استبازی رسانه‌ها و صاحبان اصلی رسانه این است که با تعریف یکسری آیدل به عنوان اسطوره، قهرمان و نماد، مردم را مجبور می‌کنند که آنها را دنبال کنند، در مورد آنها کنجکاوی کنند و حاشیه‌های زندگی‌شان را ببینند؛ رسانه با تولید مطالب دارای چنین محتواهایی، یکسری هوادار پشت سر این افراد جمع می‌کند و هرچقدر که توجه اینها به آن آیدل جلب شود نیز طبیعتاً مخاطب بیشتر و در نهایت نیز سرمایه این رسانه‌ها بیشتر می‌شود. به نظر من اساساً صنعت هواداری یکی از بازی‌های جدی، مهم و طراحی شده صاحبان اصلی رسانه‌ها است و رسانه‌ها عمداً بازی صنعت هواداری را تشکیل می‌دهند چراکه امروز مهمترین برنامه‌های رسانه‌های دنیا به به صنعت هواداری مربوط می‌شود. رسانه‌های مطرح دنیا نظیر نتفلیکس، اچ‌بی‌او، شبکه ان‌بی‌سی و شبکه کابلی آمریکا در تولیدات خود به دنبال مطرح کردن برخی افراد به عنوان چهره هستند تا از طریق این چهره سازی پول به دست آورند. این موضوع در حوزه صنعت موسیقی نیز در جریان است و اساساً کل صنعت موسیقی توسط تهیه کننده‌های موسیقی اداره می‌شود و آنها هستند که تصمیم می‌گیرند کدام خواننده به ستاره تبدیل شود.

اساساً سلبریتی سازی و سلبریتی پروری در ذات رسانه استاساساً سلبریتی سازی و سلبریتی پروری در ذات رسانه است چراکه رسانه می‌خواهند از این افراد پول و انتفاع به دست بیاورند؛ در این مسیر رسانه در گام اول به سراغ تغییر ذائقه مخاطب حرکت می‌کند و مثلاً به مخاطبان خود می‌گوید ببین دنیای فلان بازیگری که به تازگی ازدواج کرده است خیلی شگفت انگیزی است، پس بیا و به گروه طرفداران او بپیوندد.

اقتصاد توجه چیست و آیا ارتباطی با اقتصاد هواداری دارد؟

اقتصاد توجه به این معناست که شما با جلب توجه یکسری از افراد، یک چرخه اقتصادی به وجود می‌آورید که به لحاظ مادی از آن منتفع می‌شوید؛ این اقتصاد روی توجه آدم‌ها می‌چرخد. مثلاً خانم مسیح علینژاد اینکه آدم های معاند دنبالش کند خیلی برایش ارزشمند است ولی هیچ کس نمی‌داند اقتصاد توجهی که او مدنظر دارد این است که آدم‌های حزب‌اللهی هم حساب کاربری او را دنبال کنند؛ چراکه میزان توجه به او بیشتر می‌شود. حال این توجه ممکن است تعداد واکنش‌ها یا تعداد بازدید کنندگان مطالب او یا تعداد بازنشر این مطالب تجلی پیدا کند؛ در نهایت همه این‌ها ابزارهایی هستند که توجه را می‌سازند و از مولفه‌های توجه محسوب می‌شوند و باعث می‌شوند که یک چرخه  اقتصادی به وجود بیاید که توجه عنصر محرک آن است.

اقتصاد توجه به این معناست که شما با جلب توجه یکسری از افراد، یک چرخه اقتصادی به وجود می‌آورید که به لحاظ مادی از آن منتفع می‌شوید

در منطق یک علت محدثه (علتی که امر ممکن را در عالم خارج به وجود آورد) و یک علت مبقیه (علتی که سبب بقاء این امر ممکن باشد) داریم؛ علت محدثه به وجود آمدن صنعت هواداری کسب پول و درآمد برای رسانه است و علت مبقیه این صنعت که آن را همیشه برقرار و مستمر و پاینده می‌کند این است که اینکه با یک رسانه با جمع کردن توجه آدم‌های مختلف به انواع اشکال مخاطب‌های بیشتری به سمت خود جلب کند تا پول بیشتری به دست بیاورد. به همین خاطر در بحث اقتصاد توجه برخی روی موضوعات غیراخلاقی دست می‌گذارند، برخی نیز روی مباحثی که ضد جریان است یا به قول معروف خرق عادت است دست می‌گذارند. مثلاً یکی از خوانندگان موسیقی پاپ ایرانی ساکن خارج از کشور اسفند ماه هر سال کلیپ‌های خیلی خاص منتشر می‌کند که این کلیپ‌ها هزاران مشکل اخلاقی و چالشی، مباحث ضد خانواده و شهوت انگیز دارد که واکنش‌های بسیاری در پی دارد اما با این حال توجه بسیاری را به خود جلب می‌کند؛ چراکه این خواننده به دنبال دیده شدن و توجه است ولو اینکه توسط جریان مخالف نقد شوند و حتی فحش بشنود. بعضی مستندسازهای داخلی نیز همین گونه هستند و پس از تولید اثری وقتی توسط جریان مخالف فکری مورد نقد قرار می‌گیرند، همانی می‌شود که به دنبال آن بودند یعنی توجه؛ این افراد نیز دوست دارند که در این حوزه دیده شوند حال اینکه این دیده شدن توسط طرفداران‌شان باشد یا افرادی که با آنها مخالف هستند.

هواداری چطور به پول تبدیل می‌شود؟

اساساً آیدل‌ها به دو طریق به رسانه‌ها سود می‌رساندند؛ طریق اول تهیه کننده‌ها و چهره‌های رسانه‌ای هستند؛ این افراد روی آیدل‌ها سرمایه گذاری می‌کنند تا با چهره شدن این افراد، خودشان سود ببرند. نوع دوم انتفاع مادی و پولی که این توجه را به پول می کند و تبدیل به پول می‌کند، تبلیغات است؛ آیدل‌ها سعی می‌کنند از راه‌های مختلف توجه آدم‌ها را به خود جلب کنند تا فالوور و طرفدار بیشتری پیدا کنند تا از راه تبلیغات کسب درآمد کنند. در بین پلتفرم‌های فضای مجازی یوتیوب از همه دست به نقدتر است چراکه متناسب با تعداد بازدیدکنندگان یک ویدئو، به صاحبان صفحات دلار می‌دهد.

آیا آیدل‌ها با تمام کارکردهای رسانه و ابزارهای رسانه‌ای آشنایی دارند؟ در واقع آیا این افراد دارای سواد رسانه هستند؟

رسانه‌ها و تهیه کننده‌های رسانه‌ای یک آدم را به عنوان آیدل مطرح می کند و نکته‌ای که مغفول است این است که همه فکر می‌کنند این ایدل خودش هوش رسانه‌ای دارند درحالی که او اصلاً هوش رسانه‌ای ندارد. اکثر این سلبریتی‌ها و شناخته شده‌ها یک آدم رسانه‌ای و مشاور خبری و رسانه‌ای در کنار خود دارند؛ به نظر من ۹۹ درصد آیدل‌ها و چهره‌های رسانه‌ای بصورت کاملاً هدایت شده فعالیت می‌کنند؛ به دو دلیل؛ اول اینکه با نگاهی منطقی می‌توان گفت که این افراد اصلاً وقتی برای فکر کردن پیدا نمی‌کنند تا سناریوی رسانه‌ای برای خود طراحی و اجرا کنند. دلیل دوم این است که مسئله ترویج (promotion) و زنجیره ترویج رسانه‌ای و بحث فراگیری (viral) و دیده شدن و جلب کردن توجه مخاطبان به سمت یک فرد یک مفهوم کاملا تخصصی است؛ فارغ از اینکه این آیدل‌ها شناخته شده هستند یا نه اما اغلب قدرت ادراکی و مهارت‌های آکادمیک این افراد آنقدر بالا نیست که خودشان را مدیریت کنند اما از آن جایی که بحث تخصص مطرح است، حتماً باید کنار این افراد یک مشاور رسانه‌ای وجود داشته باشد. در همین راستا نیز در کنار همه رهبران مهم سیاسی دنیا، یک مشاور قدرتمند رسانه‌ای حضور دارد که راه رفتن و لباس پوشیدن این افراد را مدیریت و حتی تعیین می‌کند که در کدام مراسم، این افراد در کنار چه کسانی قرار بگیرند.

در روزگاری زندگی می کنیم که عصر فراواقعیت است؛ امروز دیگر چیزی به اسم واقعیت وجود ندارد بلکه این تصویر و رسانه است که همه چیز را رقم می‌زندما در روزگاری زندگی می کنیم که به قول آقای ژان لوبلان –نویسنده کتاب مدیریت رسانه– عصر فراواقعیت (hyperreality) است؛ امروز دیگر چیزی به اسم واقعیت وجود ندارد بلکه این تصویر و رسانه است که همه چیز را رقم می‌زند؛ بنابراین برای این فراواقعیت باید یک مشاور متخصص وجود داشته باشد تا بتواند تصویرسازی و نمادسازی را رقم بزند. آیدل‌ها خودشان نمی‌تواند چنین کاری را انجام دهند؛ آن هم این میزان که از یک طرف مخاطب با انفجار اطلاعات مواجهه است و از آن سمت نیز تعداد رقبا بالا رفته است.

هوادار به سلبریتی معتاد می شود!/بررسی اقتصاد در «صنعت هواداری»

اینکه گاهی اوقات با اخباری از اتفاقاتی ناگهانی در زندگی برخی افراد مشهور مواجه می‌شویم نیز در راستای سناریو سازی مشاوران این افراد است؟

یکی از بازیگران ایرانی مثالی در این زمینه دارد و می‌گوید که «ما به عنوان سلبریتی مثل نخود و لوبیای روی آش هستیم که باید این آش را آنقدر هم بزنیم که نخود و لوبیای آن بالا باشد و اگر این کار را نکنیم، این نخود و لوبیا به پایین دیگ می‌روند؛ به همین خاطر است که بعضی از سلبریتی‌ها خیلی تلاش می‌کنند که این نخود و لوبیا بترکد و بالای قابلمه بیایند»؛ تعبیر من از این گفته‌ها نیاز سلبریتی‌ها و آیدل‌ها به انفجارهای خبری و رسانه‌ای است. آیدل‌ها و سلبریتی‌ها دوست دارند در برهه‌های که پایین می‌روند و در رسانه‌ها کمتر حضور دارند، با ایجاد یک انفجار رسانه‌ای به نوعی خودشان را مطرح و شناخته‌تر کند. تحلیل من از بررسی محتواهای تولیدی ۶ ماه گذشته برخی سلبریتی‌ها و رفتارهای چند وجهی آنها را راجع به موضوعی نظیر حجاب، رفتاری رسانه ای از کشف حجاب است؛ از نظر من برخی از این افراد اصلاً کشف حجاب ایدئولوژیک نکرده است بلکه دست به این اقدام زده تا دیده شود و بمب خبری ایجاد کند تا بیشتر او را ببینند و به او توجه کنند تا اقتصاد خود را بالاتر ببرد. رفتارهایی از این دست را به طور ویژه در آدم‌هایی مشاهده می‌شود که ساکن خارج از ایران هستند و مسیری را طی کردند که امکان بازگشت به کشور را ندارند؛ این افراد چون همه هستی خود را از دست داده‌اند، تنها هستی‌شان صفحه رسانه‌ای‌شان است به همین دلیل نیز این افراد هر کاری می‌کنند، تا دیده شوند.

رسانه عرصه اجرا و صحنه نمایشی است که در آن همه چیز از قبل تعیین شده است؛ حال هرکه بتواند این نمایش را طوری به واقعیت نزدیک‌تر کند که باورپذیرتر باشد؛ برنده است

رسانه عرصه اجرا و صحنه نمایشی است که در آن همه چیز از قبل تعیین شده است؛ حال هرکه بتواند این نمایش را طوری به واقعیت نزدیک‌تر کند که باورپذیرتر باشد؛ برنده است چراکه ذات رسانه این است. اینکه بتوان این نمایش را طوری پیش برد که خریدار بیشتری داشته باشد و افراد بیشتری آن را ببینند، پیروزی حاصل می‌شود. این فرآیند نیز در صورتی که مخاطب متوجه آن بشود، توهین به شعور او محسوب می‌شود در غیر این صورت توهینی در کار نیست؛ در واقع اغلب مواقع توهینی در کار نیست چراکه مخاطبان رسانه‌ها عمدتاً افرادی منفعل و بدون سواد رسانه‌ای هستند که متوجه این اتفاقات و طراحی‌ها و سناریوسازی رسانه‌ای نمی‌شوند. آن دسته هم که متوجه این طراحی‌ها می‌شوند نیز نه از عوام که از نخبگان هستند که این افراد نیز مخاطب چنین رسانه‌هایی محسوب نمی‌شوند.

با این توصیف، آیا می‌توان گفت که صنعت هواداری در کنار پول‌ساز بودن، صنعتی ترسناک محسوب می‌شود؟

در ایران برای تهیه کننده‌ها حوزه بازاریابی این صنعت مهم است اما در دنیا بیشتر از اینکه وجه بازار و پول این صنعت مهم باشد، بعد فرهنگی آن در اهمیت قرار دارد؛ برای مثال مشاهده می‌کنیم که آمریکا با آیدل‌هایی که تربیت و ترویج کرده در حال زیر و کردن دنیا است.

از نظر شما آیا صنعت هواداری صنعتی نامطلوب است؟

صنعت هواداری اصلا پدیده نامطلوبی نیست و اتفاقاً باید سلبریتی سازی کنیم

به نظر من در صنعت هواداری اشتباه بزرگ ما این است که بیایم این پدیده را نامطلوب در نظر بگیریم. صنعت هواداری اصلا پدیده نامطلوبی نیست و اتفاقاً باید سلبریتی سازی کنیم چراکه چه بخواهیم و نخواهیم در هزاره سوم ذائقه مخاطب در حال حرکت کردن به سمت برخی افراد یا گروه‌ها است؛ مخاطب هزاره سوم به دنبال فردی به عنوان قهرمان و اسطوره است و چه اقدامی بهتر از آنکه ما پیش قدم شویم و ذائقه مخاطب را بسازیم. در کشور کره جنوبی دولت برای مدیریت ذائقه شهروندان خود، از گروه‌های موسیقی کی‌پاپ نظیر بی تی اس حمایت می‌کند.

اساساً در فرهنگ و سبک زندگی نمی‌شود یک بعدی حرف زد چراکه فرهنگ مفهومی چندوجهی دارد؛ شما صنعت هواداری ایجاد می‌کنید تا روی فرهنگ تاثیر بگذارید آن را تحکیم و در نهایت با کشورهای دیگر صادر کنید تا در کشورهای دیگر روی آدم‌ها تاثیر بگذارید، هویت آن‌ها را شکل دهید و پول به دست آورید.

هوادار به سلبریتی معتاد می شود!/بررسی اقتصاد در «صنعت هواداری»
محمد امین حسام

آیا صنعت هواداری ارتباطی با سیاست دارد؟

در آمریکا رسانه‌های دموکرات سلبریتی‌ها را به وجود می‌آورند و این سلبریتی‌ها نیز در زمان برگزاری انتخابات‌ها، سمت دموکرات‌ها می‌ایستند

صنعت هواداری دارای ابعاد مختلف فرهنگ، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. همواره در دنیا به ویژه آمریکا سلبریتی‌ها به سمت دموکرات‌ها میل پیدا می‌کند چراکه رسانه‌های دموکرات سلبریتی‌ها را به وجود می‌آورند و این سلبریتی‌ها نیز در زمان برگزاری انتخابات‌ها، سمت دموکرات‌ها می‌ایستند و رای سبد مخاطبان آنها به صندوق دموکرات‌ها ریخته می‌شود. در کره نیز صنعت هواداری یک بازی کاملاً طراحی شده است؛ دولت کره به گروه موسیقی بی تی اس کمک می‌کند و دیپلماسی فرهنگی‌ خود را به کار می‌گیرد تا این گروه را به کل دنیا ببرند.

آیا در صنعت هواداری دولت‌ها نقش آفرینی می‌کنند؟

قطعاً برای شکل‌گیری و تداوم صنعت هواداری باید پشتوانه‌ای دولتی و حکومتی وجود داشته باشد

قطعاً برای شکل‌گیری و تداوم این صنعت باید پشتوانه‌ای دولتی و حکومتی وجود داشته باشد اما متاسفانه در کشور ما چنین مقوله‌ای وجود ندارد و هیچ قوه عاقله‌ای نیست که بگوید حال که مفهومی به نام صنعت هواداری داریم، برای آن از ابتدا تا انتها طراحی جامعی انجام دهم؛ بستر رسانه‌ها را برای هوادارسازی و آیدل سازی مهیا کنیم، در کنار آیدل‌ها مشاوران رسانه‌ای قرار دهیم و یک سری تهیه کننده پرورش دهیم و از آنها حمایت کنیم تا بتوانند آیدل‌ها را مدیریت تا در نهایت و به مرور زمان ذائقه هواداران را تغییر دهیم. برای مثال در این زمینه وقتی سریالی که طی سال‌های اخیر در شبکه‌ی نمایش خانگی تولید شد که در آن یکی از بازیگران نقش اصلی کشتی‌گیر بود و غیر مستقیم و ناآگاهانه و ناخودآگاهانه ذائقه مخاطب به سمت کشتی و قهرمانی در این رشته معطوف شد، چنانچه یک بسته فرهنگی کاملی وجود داشت و این بسته با یک مدیریت قدرتمند به سمت اجرا حرکت می‌کرد می‌شد با اقداماتی نظیر تولید موسیقی و برگزاری یک برنامه تلویزیونی مناسب در کنار پخش آن سریال، یکی از کشتی‌گیران کشور خود را مطرح و آن را به الگویی برای نسل‌های مختلف تبدیل نماییم اما متاسفانه ما نه تنها این اقدامات را انجام ندادیم بلکه همچنان این اعتقاد در کشور ما حاکم است که سلبریتی سازی اقدامی مذموم است.

آیا حمایت دولتی از صنعت هواداری موجب موضع گیری مردم در ضدیت با آن نمی‌شود؟

حمایت دولت‌ها از صنعت هواداری هیچ گاه به صورت مستقیم و شناسنامه دار نیست

اقداماتی در کشورهای مختلف از سوی دولت‌ها در حمایت از این صنعت انجام می‌شود هیچ گاه به صورت مستقیم و شناسنامه دار نیست بلکه کاملاً بصورت چراغ خاموش و بدون اسم این حمایت‌ها صورت گرفته است؛ به این صورت که دولت‌ها از طریق یک واسطه به تسهیل‌گری برای این صنعت روی می‌آورند.

از نظر شما آیا ساز و کار صنعت هواداری در ایران وجود دارد؟

صنعت هواداری در ابتدا با تجاری سازی نام افراد و گروه‌ها مطرح، سپس با ایجاد پویش‌های مختلف در جهت جلب نظر مخاطبان تحکیم و در نهایت با بازاریابی و کسب درآمد از طریق بازار تکمیل می‌شود این بازار اما در ایران وجود ندارد چراکه در ایران نه سازوکار آن وجود دارد و نه تمایلی برای ایجاد آن احساس می‌شود؛ با این حال این بازار در لایه‌های زیرین و غیر مستقیم ایجاد شده است. در زبان انگلیسی اصطلاحی وجود دارد که به آن merge and design (مرتب سازی و ادغام) می‌گویند؛ در این فرآیند شما یکسری بازارپردازی‌ انجام می‌دهید؛ این اقدام در صنعت هواداری به این صورت است که  فردی در رسانه‌ها مطرح می‌شود که هم این فرد سود می‌برد و هم رسانه، بازار نیز با درست کردن اقلام مرتبط به این فرد نظیر عروسک‌هایی با چهره او یا جاکلیدی با تصویری از او، در این سود سهیم می‌شود. در این پروسه فردی که در رسانه‌ها مطرح می‌شود می‌تواند لزوماً آیدل نباشد؛ در آمریکا مشاهده می‌کنیم که یک فرنچایز (مجموعه‌ای از آثار هنری- سرگرمی مانند فیلم، سریال تلویزیونی، بازی ویدئویی یا غیر ویدئویی، کمیک، رمان و غیره گفته می‌شود که همه آنها حول محور یک داستان یا شخصیت‌های آن ساخته شده‌اند) چندرسانه‌ای با نام مارول (Marvel) اقدام به خلق شخصیتی‌ها و قهرمانانی فرا انسانی نظیر مرد عنکبوتی می‌کند و پروسه صنعت هواداری را برای آنها طی می‌کند تا از طریق آنها به پول برسد.

هوادار به سلبریتی معتاد می شود!/بررسی اقتصاد در «صنعت هواداری»

آیا می‌توان طرفداری از آیدل‌ها را به مقوله‌هایی نظیر مذهب و طبقه‌های اجتماعی ارتباط داد؟

زمانی در دهه‌های۷۰ و ۸۰ مخاطب مذهبی– هیئتی رضا هلالی را به عنوان یک تیپ می‌دید و این مداح به نوعی به عنوان یک آیدل در نظر گرفته می‌شداساساً مخاطب در هزاره سوم به دنبال آیدل است و مخاطب مذهبی و غیر مذهبی هم ندارد؛ زمانی در دهه‌های۷۰ و ۸۰ مخاطب مذهبی– هیئتی رضا هلالی را به عنوان یک تیپ می‌دید و این مداح به نوعی به عنوان یک آیدل در نظر گرفته می‌شد و ظاهر او، کلاهی که روی سرش می‌گذاشت و لباس‌هایی که می‌پوشید، میان بچه هیئتی‌ها عرف شده بود. از سویی دیگر مقوله طرفدار-آیدل به طبقه اجتماعی و فکری خاصی نیز محدود نمی‌شود و در همه جای کشور و بین مخاطبان مختلف بحث صنعت هواداری مطرح است.

نقاط تاریک صنعت هواداری کجاست؟

تغییر نظام مسائل و مدل ارزش گذاری مخاطبین یکی از تاریکی‌های صنعت هواداری است؛ به این صورت وقتی یک فرد معمولی که یکسری اقتضائات و ویژگی‌های شخصی، روحی و فردی و اجتماعی و ادارکی خاص خود را دارد از طریق رسانه‌ها با یک آیدل مواجه می‌شود و در طیف طرفداران او قرار می‌گیرد، چون به این آیدل علاقه‌مند است، سعی می‌کند تا خود را شبیه او کند؛ به همین دلیل نیز در جاهایی ممکن است برای شبیه شدن به آیدل خود، روی هویت فردی، اجتماعی و حتی ملی  خود دست بگذارد و نظام ارزشی خود را تغییر دهد و به از رفتارهای در چارچوب هنجاری که داشته به سمت رفتار خارج از چارچوب حرکت کند.

تغییر نظام مسائل و مدل ارزش گذاری مخاطبین و وجود نداشتن رده بندی سنی از تاریکی‌های صنعت هواداری استوجود نداشتن رده بندی سنی در صنعت هواداری دیگر نقطه تاریک این صنعت است؛ در صنعت سینما و بازی‌های رایانه‌ای و بخی حوزه‌های دیگر مقوله‌ای بنام رده بندی سنی مخاطب یا کاربر وجود دارد اما متاسفانه در مسئله هواداری اصلاً امکان وجود چنین مقوله‌ای میسر نیست؛ به همین دلیل است فردی که هواداران بسیاری در رده‌های سنی مختلف دارد که از نظر شناختی ادارکی و فردی با همدیگر متفاوت هستند ممکن یک حرفی بزند یا اقدامی کند که مناسب طیفی از مخاطبانش نباشد. در این زمینه البته راه‌حل‌هایی وجود دارد که از جمله آنها می‌توان به تلاش برای ذائقه سازی برای مخاطب و هوادار اشاره کرد؛ به این معنا که این آیدل‌ها با برنامه برای سنین مختلف تربیت شوند.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا