چرا نباید ساده از هشتگ من هم یک کومله هستم گذشت؟
عادی سازی گروههای مخالفان جمهوری اسلامی و ملت ایران در فضای مجازی این بار به حزب کومله رسید. مردم کردستان بیش از همه مردم کشورمان، از این حزب به اصطلاح دموکرات آسیب دیدهاند. از این رو هرچند تلخ اما مرور فجایعی اعضای حزب کومله در کردستان؛ بزرگترین دلیل برای مخالفت با این عادی سازیها است.
ایسناپلاس: پس از گذراندن چند ماه التهاب در جامعه؛ عادی سازی برخی احزاب و گروهها توسط مخالفان جمهوری اسلامی و ملت ایران در فضای مجازی آغاز شد. سناریو عادی سازیها با ساواک شروع شد و اینبار به «حزب کومله» رسید و برخی کاربران با هشتگ #من_هم_کومله_ هستم با انتشار تصاویر خود در کنار این متن از این گروهک تروریستی حمایت کردند. در مقابل نیز تعداد دیگری از کاربران و هموطنان کُرد کشورمان، هشتگ #جنایات_کومله را ترند کردند و روایتهایی از جنایتهای این گروهک تروریستی را نقل کردهاند. در این گزارش قرار است به این پرسش پاسخ دهیم که چرا باید در مقابل عادی سازی حزب کومله باید ایستاد و چرا این گروهک را باید گروهک تروریستی دانست؟
تاریخ شکلگیری کومله
گروهک تروریستی کومله همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ توسط ۱۰ نفر اعلام موجودیت کرد و وارد فضای سیاسی مناطق کردنشین کشور شد. اما این گروهک هیچوقت نتوانست پایگاه اجتماعی مناسبی را در میان مردم برای خود مهیا کند و همین امر یکی از دلایل نامشروع بودن این گروهک است.
فعالیت کومله بر اساس اسناد و شواهد تاریخی به زمستان ۵۷ بر میگردد. قبل از پیروزی انقلاب هیچ سندی وجود ندارد که نشان دهد این گروهک در دوره رژیم ستم شاهی وجود داشته و همراه با مردم بر علیه این رژیم مبارزه کرده؛ حتی بعد از پیروزی انقلاب نیز اسمی از کومله وجود ندارد. بر همین اساس با توجه به وقوع انقلاب ۵۷ و به وجود آمدن خلاء قدرت حکومت در مناطق کردنشین کشور، این گروه از فضای به وجود آمده علی الخصوص در شهر سنندج سوء استفاده کرد و با ایجاد آشوب و ناامنی، سعی کرد تا حکومتی کمونیستی بر اساس آموزههای مائو را در این شهر برپا کند.
عبدالله مهتدی دبیر کل این حزب و از موسسین کومله است. او فرزند رحمان مهتدی از خانهای منطقه بوکان است. عبدالله مهتدی تحصیلات خود را در تهران ادامه داد و در این شهر با مارکسیسم آشنا شد و به یک فرد مارکسیست تبدیل شد و بعدها به عنوان دبیرکل کومله و حزب کمونیست ایران در دهههای شصت و هفتاد و امروز به عنوان دبیرکل گروهک کومله کردستان ایران به فعالیت میکند.
کومله از همان اوایل علیه جمهوری اسلامی دست به اقدامات مخربانه زد و مبارزه مسلحانه را علیه انقلاب اسلامی پیش گرفت. ترور و ارعاب افراد، مصادره و به آتش کشیدن اموال دولتی، حمله به پادگانهای نظامی از جمله جنایتهای این گروه است.
عشیره منگور و جنایت کومله
اولین مورد جنایتی است که حزب دموکرات کومله درحق عشیره منگور در تیرماه سال ۵۸ انجام داد. عشیره منگور، عشیرهای بزرگ بود که در ارتفاعات جنوب غربی مهاباد، در روستاهای متعددی ساکن بودند. اعضای این عشیره حاضر به همکاری با حزب دموکرات نبودند و از دولت وقت اسلحه گرفتند تا وقتی گوسفندان را به چرا در کوهستان میبردند، امنیت خودشان و امنیت منطقه را حفظ کنند.
حزب دموکرات به آنها اخطار داد که باید همه اسلحهها را تحویل دهند. افراد عشیره راضی به این کار نشدند. مسلحین حزب دموکرات در ۴تیرماه محل زندگی عشیره منگور را محاصره کردند. مردم این عشیره مقاومت کردند و با دادن چند شهید و مجروح، مانع گرفتن اسلحههایشان شدند. در روز بعد، مسلحین حزب کومله، تعدادی از زنان و کودکان عشیره منگور را اسیر کردند و آنها را روی تانکهای غارت شده از پادگان مهاباد نشاندند تا منگوریان نتوانند به مسلحین حزب کومله شلیک کنند. منگوریان به ناچار عقبنشینی کردند و چند تن از آنان شهید و ۲۳ تن اسیر شدند. در پی این حمله، مهاجمان وارد منازل منگوریها شده و خانههایشان را غارت کردند.
سرش را با موزاییک بریدند
شهید مصطفی چمران به عنوان یکی از اعضای هیئت اعزامی به مریوان، واقعه ۲۳ تیرماه۵۸ اینگونه نقل کرده است:« در شهر مریوان ۲۵ پاسدار کُرد محلی زندگی میکردند و در مریوان خانه داشتند. تنها گناه آنها این بود که به انقلاب اسلامی ایران معتقد بودند و نمیخواستند از احزاب چپ طرفداری کنند. در تاریخ ۲۳ تیرماه ۵۸ صدها نفر از مسلحین احزاب چپ وارد مریوان شدند و پاسداران را محاصره کردند. نیمی از آنها را کشتند و بقیه را مجروح کردند. یکی از مجروحان پاسدار را با موزائیک سر بریده بودند و پیکر او را روی سنگفرشها و اطاقها کشیده بودند. نواری پهن از خون او همه جا را گلگون کرده بود. آنها دهان پاسداران را با نارنجک منفجر کرده و ریشهای آنها را سوزانده بودند. بدنش را با آتش سیگار سوزانده و سرش را با موزائیک جدا کردند.»
شهید «دارا کهنه پوشی» پاسداری بود که کومله سر او را با موزاییک بریدند. همرزمانش درباره شهادتش میگویند او در تمام مدتی که در محاصره بودند، روحیه عالی داشت و کمترین هراسی به دل راه نداد.« با رشادتی غیرقابل وصف جنگید وقتی که فرمانده رشید و فداکار عبدالله طرطوسی به شهادت رسید دشمن توانست به داخل مقر نفوذ کند. جنگ تن به تن آغاز شد. دشمن با تمام توان تلاش کرد دارا را زنده دستگیر کند تا اینکه او به اسارت درآمد. اعضای گروهک کومله به دلیل کینه بسیاری که از او داشتند تمام بدنش را با آتش سیگار سوزاندند و با سر نیزه زخمهای متعددی به بدنش وارد کردند. در نهایت پس از شکنجههای وحشیانه سرش را با موزاییک بریدند و از تن جدا کردند.»
حمله به روستا؛ ۴ صبح
«محمدرحیم حمهویسی» فرمانده وقت پایگاه مقاومت روستای دولاب سنندج در سال۶۰ ماجرای حمله کومله به این روستا را اینگونه روایت میکند:« قتی کومله خبردار شده بود که تعداد زیادی از نیروهای ما به دروه آموزشی رفتهاند و نفرات ما کم است از فرصت استفاده کردند. ساعت ۴ صبح به روستای دولاب حمله کردند. تمام مردان روستا که در روستا حضور داشتند اسلحه به دست، اطراف روستا را گرفتند. درگیری شدیدی شروع شد صدای تیر و تفنگ، رگبار و … از هر طرف روستا به گوش میرسید. رعب و وحشت کل روستا را فرا گرفته بود. از ترس ضدانقلاب سالخوردگان، بچهها و زنان در آغول حیوانات خود را پنهان کرده بودند. آنهایی هم که توانایی جنگیدن داشتند اسلحه دست گرفته بودند و در نقاط مهم روستا مستقر شدند. تعداد نیروهای کومله زیاد بود. یکی یکی نیروهای ما شهید میشدند و جوی خون در کوچه پسکوچههای روستای دولاب جاری شده بود. در این درگیری که از ساعت ۴ صبح تا ۷ شب ادامه داشت ۱۸ نفر از اهالی روستای دولاب و ۲ نفر بسیجی به شهادت رسیدند. حتی مردم روستا فرصت نداشتند که جنازهها را از داخل کوچهها جمع کنند. دیگر کاری از دستمان برنمیآمد، ضدانقلاب بخشی از روستا را گرفته بود و اگر اقدامی نمیکردیم مطمئنا کل روستا را میگرفت.»
پیشنهاد چند کتاب درباره جنایات کومله
کیانوش گلزار راغب از نویسندگانی است که چند جلد کتاب درباره جنایات کومله نوشته است. او یکی از رزمندگانی است که ۱۴ ماه در زندان کومله به سر برد. پس از آزادی و در سالهای بعد توانست خاطرات خود را در کتاب «شنام» بنویسد. همچنین کتاب «برده سور» به قلم این نویسنده و روایت خاطرات «یدا… خداداد مطلق» معلمی است که سال ۵۹ اسیر کومله شد. کتاب دیگر این نویسنده «عصرهای کریسکان» خاطرات «امیر سعیدزاده» آزادهای است که بیش از ۶ سال به دست کومله اسیر بود.
کریسکان منطقهای در کوه سنجاق در کردستان عراق است که مقر اصلی حزب دموکرات ایران بود. سعیدزاده دوران اسارت ۴ ساله خود را، در منطقه کریسکان گذراند. به دلیل اینکه بیشتر اتفاقات در آن منطقه رخ داده، این نام را برای کتاب انتخاب کرده است.
انتهای پیام