لذت مهاجرت یک ایرانی «شریف» به نام آقای خاوری!
اکبر اکسیر که هجرت را یکی از موضوعات جذاب ادبیات فارسی می داند، در حالتی طنز می گوید: مهاجرتی که تا به امروز از آن لذت برده ام، مهاجرت یک ایرانی «محترم» به نام آقای هواری بوده است!
این شاعر طنزپرداز در گفت وگو با تیتر اول درباره بیان مقوله هجرت در ادبیات به ویژه شعر و طنز، اظهار کرد: هم در شعر و هم در طنز باید به یاد داشت که طنز وسیله حقیقت یابی است؛ این طنز را هم در شعر و هم در طنز باید به خاطر داشت. هرجا درد، دوری، خجالت، کثیفی، ابتذال و… هست، طنز اولین چیزی است که در آنجا ظاهر می شود. مهاجرت همیشه در دین و ادبیات ما بوده و یکی از هیجان انگیزترین موضوعات ادبیات فارسی است. وقتی سعدی می گوید ای ساربان یواش یواش می میرم/ و دلی که با من بود با قافله می رود، تلاش سعدی از بین می رود.
وی افزود: تعریف ما از وطن ترک زبانان، جمله معروفی است که دولت ها در سرزمین های بیگانه برای سفر، مسافرت و سیاحت مناسب هستند، اما برای وطن مردن خوب است. از این رو غیبت از خانه همواره با دردهای درونی و ناله هایی همراه است که شاعران به آن پرداخته اند. از رودکی تا به امروز این موضوع بوده و خواهد بود چرا که مردم همیشه در حال مهاجرت هستند.
اکسیر با اشاره به اینکه هجرت و تغییر آمده است تا درس جدیدی از زندگی به انسان بدهد، گفت: ما با تغییر وطن با اهداف بزرگ آشنا هستیم و می دانیم که این سفر چگونه انسان را بالا می برد و به رویاهایش می برد. به گفته دکتر شفیع کدکنی در شعر معروف «عیش از نسیم پرسید»: «سفرت بخیر! اما تو و دوستت، خدایا/ چرا از این بیابان وحشت گذشتی/ بر گلهای بارون/ سلام ما را برسان».
این شاعر با بیانی طنز ادامه داد: بارها درخواست مهاجرت کرده ام، اما ملیحه جلوی من را گرفت و گفت: خدا کند اجاره اش را نداشته باشید و بدبختی ما طنزپرداز است که حتی سفری که می کنیم. ما پول نداریم من همراه با ملیح فقط یک بار در زندگی ام به مدد خانه شاعرانی که ما را به ترکیه بردند مهاجرت کردم. حدود 10 روز در آنجا توانستیم دنیای دیگری را ببینیم و امیدوارم همه شاعران روزی با همسرانشان خانه را ترک کنند و بفهمند که مهاجرت دنیای دیگری برای سفر، گردشگری و شادی است. اما وقتی هر روز خبرهای تلخی را از مدیترانه، ایتالیا، یونان و ترکیه می شنویم، طنز از ذهنمان محو می شود. من غمگین ترین پرنده ی این دشت هستم وقتی کودک کرد یا دختر ایرانی یا انسان محترمی از سراسر دنیا را می بینم که برای یافتن کار و آزادی و خوشبختی و آرزو مجبور به ترک کشورش می شود. من می خواهم همه مهاجرت ها با تحصیل، شادی مداوم و غیره مرتبط باشد.
وی همچنین با بیان اینکه چون طنزپرداز است باید تلخی ها را به طنز تبدیل کند، گفت: همیشه نمی توان مستقیما اظهارنظر کرد چون تاثیری ندارد. اما طنزنویس از منظری غیرمستقیم به این موضوع انسانی نگاه می کند و به خوبی بدبختی و مشکلات سفر مهاجران را نشان می دهد. شاعران ما – اعم از شاعران جوان و پیشکسوت – همه بارها برای هجرت شعر سروده اند.
اکبر اکسیر در عین حال گفت: با شنیدن کلمه مهاجرت می دانیم که انسان از دیار خود رفته و قطعاً در وطن خوش گذرانده و آرزوهایش محقق نشده است. مثل مغز دانشجویان و اندیشمندان ما که اغلب به عنوان فرار مغزها از کشور خارج شده اند.
خواننده مارمولک هاچ بک افزود: سال گذشته فقط می خواستم در این زمان کشور را ترک کنم. مثلا برای رفتن از باکو به مسکو. اما ملیحه به من گفت که در پروژه فرار مغزها شرکت نخواهی کرد. چون مغز نداری و واقعا تحت تاثیر هوش ملیحه قرار گرفتم. راست می گفت، اگر مغز داشتم، نمی خواستم به روسیه بروم. حداقل من به چین رفتم. زیرا کشوری است که اکنون همه آشنایی ها و امور روزمره ما به آن وابسته است. چین حتی در ادبیات ما نفوذ کرده است به طوری که وقتی می خواهم در هر زمینه شعری بگویم، یک پایش چینی است.
اکسیر بار دیگر به شوخی گفت: از هجرت گرانقدرمان که بگذریم، مهاجرتی که تا امروز از آن لذت بردم، مهاجرت یک ایرانی شریف به نام آقای خاوری بود که با سه هزار میلیارد تومان به کانادا رفت و گفت چشم تو کور شد. اینجا ایرانیه و این اتفاق غیرمنتظره باعث افتخار ما شد که ایرانی ها در هر کشوری مخصوصا در کشورهای دشمن جایگاه ویژه ای دارند. الان همه ملت ها می گویند خدایا پول را بگیر فرار کن بیا اینجا. اینجا افراد دیگری هم هستند که از حقیقت، راستگویی، صرفه جویی و تقوا صحبت می کنند، اما با نگاهی به تصاویر عروس و داماد و فرزندانشان در کشورهای دیگر، به نظر می رسد نام مقدس مهاجرت را دوباره تعبیر کرده اند. تا زمانی که من نتوانسته ام نیازهای اولیه ملیحه را برآورده کنم، چگونه ممکن است چنین اتفاقاتی در گمرکات این کشور بیفتد. قاچاق میلیاردی و … همه به خاطر شکست ما شاعران به خصوص طنزپردازان است. حالا وقتی یک طنزپرداز فقیر و بدبخت و آسمانی یکی از این موضوعات را در ملاء عام می خواند بلافاصله به او می گویند ضدانقلاب و خائن. اما طنزپردازان تنها کسانی هستند که نمی توانند خائن باشند، کار آنها افشای ریا و فساد و دزدی و خیانت است.
این شاعر طنزپرداز همچنین خواستار شد: لطفا به طنزپردازان ایرانی فرصت بدهید. یک نیروی “طنزآمیز” را در کنار نیروها قرار می دهد، زیرا طنزپردازان چشم ناظر مردم و دوربین های بسیار دقیقی هستند که قادر به افشای همه فسادها هستند. اگر به طنزپردازان فرصت افشاگری داده شود، معلوم می شود که هیچ یک از شاعران، نویسندگان و هنرمندان خیانتکار نبوده اند. خائنین مقاماتی بودند که به نام انقلاب برای خود کیسه دوختند. البته یادمان باشد که تیتر اول همیشه مدافع حقیقت بوده است و امیدوارم با این خبر روزی برسد که “مهاجرت” واژه محبوب ایران باشد. مردم برای ادامه تحصیل مهاجرت می کنند یا به عنوان یک آقای رمبودا جوان برای بچه دار شدن و گرفتن گرین کارت دیگر به آنجا می روند.
اکبر اکسیر در پایان با بیان اینکه باید دست طنزپردازان، شاعران و هنرمندان را بوسید و احترام گذاشت، ابراز امیدواری کرد که مهاجرت اهمیت منفی خود را از دست بدهد.
انتهای پیام/