ایزولهسازی آپارتماننشینی و انفصال کودک از فرهنگ اجتماعی
نسلی که در حال سطحی شدن است؛
این روزها والدینی که در تار و پود درهم تنیده زندگی آپارتماننشینی گرفتار شدهاند، با معضلی به نام اوقات فراغت خود و کودکانشان مواجه هستند.
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، ونوس بهنود ـ باوجود اینکه متولیان نهاد مدرسه و امور خانواده معتقد هستند که برای اوقات بیکاری کودکان برنامههای مؤثری دارند اما در عمل زندگی آپارتماننشینی هویت اجتماعی کودک را نشانه گرفته است.
این روزها والدینی که در تار و پود درهم تنیده زندگی آپارتماننشینی گرفتار شدهاند، با معضلی به نام اوقات فراغت خود و کودکانشان مواجه هستند. اینکه زمانهای مرده چگونه به ساعات فعال زندگی تبدیل شود و بهویژه برای کودک فرمیآموزشی داشته باشد. هر چند بزرگسالان میتوانند با انواع فعالیتها سرگرمی برای خود تعریف کنند اما کودک نیازمند هدایت و راهبری است. موضوعی که غفلت از آن موجب شده تا آپارتمانها به قفسهایی که کودک را از هویت اجتماعی خود جدا میکند، تبدیل شود.
مرگ تمرین کار اشتراکی و تیمی
سرشماری مرکز آمار ایران نشان میدهد که تعداد فرزندان در خانوادههای ایرانی رو به کاهش است و به عنوان مثال خانوادههای با یک یا دو فرزند بیش از گذشته هستند. این روند موجب شده است تا بسیاری از فعالیتهایی که میتوانست به کودک هویت اجتماعی او را بیاموزد، متوقف شود. کودکان نه تنها در خانوادههای خود، همسال و همبازی ندارند بلکه به دلیل محدودیتهایی که از سوی والدین تعریف میشود، از بازی در کوچه و یا بیرون رفتن به غیر از کارهای ضروری و آن هم در کنار والدین منع میشوند.
از سویی با گرایش آموزش و پرورش به برنامه شاد، آموزشهای آنلاین مدارس وضعیت ایزوله سازی کودک را تشدید کرده است. در چنین شرایطی حتی زنگ تفریحی برای بازی و سرگرمی و ورزش وجود ندارد. تعطیلی مدارس در سه سال اخیر و بعد از شیوع بیماری کرونا به حدی تکرر داشته که گاهی دانشآموزان حتی به مدت یک هفته یا یک ماه به مدرسه نرفتهاند و در آپارتمانها تکالیف درسی را تحویل گرفتهاند.
بیاطلاعی و بیسوادی عمومیکودک
آپارتماننشینی که تجربه زندگی اجتماعی را برای کودک محدود کرده است، موجب شده تا ورودیهای اطلاعات عمومی کودک محدود باشد. تا جایی که کودکان در شرایط کنترل شدهای با کمترین میزان سواد و اطلاعات از اجتماع و فرهنگ خود رشد میکنند. اما در مقابل شیوع عضویت در شبکههای اجتماعی موجب شده تا اطلاعاتی دیگر حتی مغایر با هویت کودک به ذهن و روان او جاری شود.
هر چند پلتفرمها محدودیت سنی برای حضور کودک قائل هستند اما در خانوادههای ایرانی به ندرت این محدودیتها در نظر گرفته میشود و گوشیهای هوشمند با انواع اپها در اختیار کودکان قرار داده میشود. در نتیجه والدین از کودکانی میگویند که اطلاعات به مراتب بیشتری نسبت به خود آنها دارند؛ غافل از اینکه برخی از این اطلاعات در تناسب با روح و روان و گروه سنی کودک نیست و تسلیم شدن در مقابل استفاده از گوشی همراه، سبک فکری جدیدی را برای نسل آینده رقم زده است.
والدین حوصله رسیدگی به کودکان را ندارند
آپارتماننشینی نه تنها کودک را از فعالیت اجتماعی محروم کرده بلکه با ضعف عمده شیوههای تربیتی والدین همراه است. والدینی که کودکان را در خانهها حبس میکنند در مقابل خود نیز حوصله و علاقه رسیدگی به کودک را ندارند. ترجیح میدهند که در حال و هوای خودشان باشند و به جای فراهم کردن بستر آموزش و پرورش کودک، خود نیز با گوشی همراه و تلویزیون وقتشان را سپری کنند.
در چنین شرایطی هر یک از اعضای خانواده در قفسهای شیشهای گرفتار است که هر چند زیر یک سقف و در کنار هم هستند اما حتی مکالماتشان به تعداد اندکی کلمه محدود میشود. والدین به جای ترغیب کودک به بازی، مطالعه، ورزش و تمرینهای فکری ترجیح میدهند با بازیهای کامپیوتری و گوشیهای هوشمند و اسباب بازی نقش تربیتی خود را واسپارند.
ذهن کوچکتر و دور کمر بزرگتر
آپارتماننشینی به دلیل سوءمدیریت تأمین مسکن در طی سالهای اخیر باب شده است. مشکلات اقتصادی خانوادهها و ناتوانی در تأمین مسکن موجب شده تا خانوادهها روی سقف خانواده دیگری خانه بسازند. این سبک خانهسازی که در جنگ جهانی آن هم برای اسکان موقت آسیبدیدگان جنگ متداول شد، در همان کشورها تغییر یافته اما تداوم آن در کشور موجب شده آسیبهای جدی در تربیت نسل کودک و نوجوان به دنبال داشته باشد. خانههای آپارتمانی چه در گروهی که اتاق مجزایی برای کودک دارد و چه در گروهی که کودکان اتاق مجزا ندارند، هر دو موجب شدهاند تا سبک زندگی جدیدی متداول شود که بیشترین تأثیرات تربیتی را برای کودکان به دنبال دارد.
تا جایی که کارشناسان از شیوع چاقی در بین کودکان میگویند و یکجانشینی موجب شده تا نهادهای آموزشی و بهداشت و درمان دست به برنامههایی جهت مقابله بزند. اما در مقابل افزایش دور کمر، روز به روز فقر معلومات و سواد به معضل جدیتری برای کودکان تبدیل میشود.
کافی است از کودک نام یکی از مشاهیر یا یک تعریف ساده از یک ابزار یا نام یک روزنامه را بپرسید و در مقابل نام سلیبریتیهای آن ور آبی و اصطلاحهای محاوره کوچه بازاری و با مقایسه آن میزان سواد و دانش کودک خود را بدانید. در مقابل چنین آفتی که یک نسل را بی سر و صدا تحت تأثیر قرار داده است خانواده و نهاد آموزشی کمترین نقشآفرینی را دارد و شاید بتوان گفت حتی رسانهها نیز توجهی به آن ندارند.
انتهای پیام/