نامهربانی مجنون به روایت یک آزاده

میزان آتش توپخانه ، راکت اندازها و خمپاره های کاتیوس و همه سلاح های سنگین منحنی زن دشمن آنقدر شدید شده بود که آسمان و فضای مجنون دودی و غبارآلود و بوی باروت باریده بود. هوای بسیار آلوده مایونا تنفس نیروهای ایرانی را دشوار کرده بود و همه آنها سرفه شدید ، آبریزش بینی و سوزش چشم ، بینی ، دهان و ریه داشتند.

به گزارش تیتر اول ، حاج غلامشاه جمیله ، یکی از آزادگان سرفزار و جانباز هشت سال دفاع مقدس در گناوه ، به شهدای خود پیوست.

وی یکی از 45 درصد آزادکنندگان و جانبازان شهر گناوه بود که چندین مرحله حضور داوطلبانه بسیجی در جبهه راست داشت. جمالی سرانجام در حمله دشمن بعثی به جزایر مجنون در پی کشته شدن فرمانده و همرزمانش در گردان امام حسن (ع) مجروح شد و در نتیجه نارنجک های دشمن از بازوی چپ ، پای چپ و سمت چپ او به سنگر پرتاب شد. به

جمیلایی اسارت خود را در اردوگاه سیزدهم در رمادی عراق گذراند. او یکی از راویان معروف وقایع حماسه دیوانه وار و دوران اسارت سخت بود.

از او خاطراتي به جا مانده است كه آنها را مرور خواهيم كرد: “يك ژوئيه ديگر فرا رسيد و تمام افكار و انديشه هاي من بر 33 سال قبل از جزاير ديوانه وار و چنين روز و شبي متمركز شده است. شب و روز كه با هزاران واقعه و صحنه های تلخ و دلخراش و برای همیشه در تاروپودا ضبط و جاودانه می شود. بله ، هر بار که نام تیر یا مجنون را می شنوم ، ناخودآگاه جزیره مجنون ظاهر می شود و در ذهن من ظاهر می شود. جزیره ای که خوب و مهربان نبود میزبان میهمانان ناخوانده خود در ایران بوده و مهمانان را به هر طریق ممکن مورد آزار و اذیت قرار می دهد.

از سنگرهای کوچک و دلگیر در خاکش گرفته تا نیش سمی پشه ها و مگس ها ، از چنگال موش های بزرگ گوشتخوار گرفته تا لاک پشت ها ، از گرازهای وحشی و همه آبزیان و آبزیان تا انواع خزندگان و جوندگان. علاوه بر حرارت و حرارت شدید نیزار هورا متعفن و متعفن و متعفن ، این میدان زمینه را برای فرزندان صالح روحلا تنگ کرده بود ، اما با همه این توصیفات ، زیبا و دوست داشتنی ، بدون تأثیر بر روح و اراده مهمان فولادی.

نامهربانی مایونز به پایان نرسیده بود و هر ساعت شبانه روز خون یکی از عزیزان بر روی زمین ریخته می شد تا آخرین ساعات روز جمعه 13 اسفند 1362 و هرچقدر هم بدبختی های مایونا غم انگیز باشد. برادران بودند و زندگی و سرنوشت آنها. پس از سقوط فووا و شلاچچه ، تحریکات دشمن در خطوط دفاعی مجنون افزایش یافته بود و ساعت به ساعت اخبار ناخوشایند و زمزمه هایی در مورد حمله دشمن به مجنون افزایش یافت.

در این شرایط همه نیروهای گردان امام حسن (ع) از 13 تیپ درخشان امیرالم Moمنین (ع) مستقر در جزایر مجنون به همراه فرماندهان عزیزشان ، فرماندهان شهید: حسن بیژانی ، گردان فرمانده ، کاسمو بنوی ، معاون گردان اول و غلامرضا بیژانی ، معاون گردان دوم. دیگری – در برابر دشمنان بعثی و عقب نشینی نکنید.

از نیمه شب گذشته بود و هر از گاهی بی ادبی دیوانه واری شکوفا می شد و گریه های برادر به آسمان بلند می شد و از نیش کنه گوشتخواران دیوانه تمجید و شکایت می کرد. شنبه 4 فروردین 1367 حدود ساعت 3 بامداد بود و نیروهای گردان امام حسن (ع) همزمان با بارش باران بسیار شدید دشمن شروع به بارش کردند و هر از چند گاهی مجنون. بعثی ها به دشمن تبدیل شده بودند و هر از گاهی دامنه فعالیت را بر روی بچه های ایرانی محدود می کردند.

حجم آتش توپخانه ، راکت اندازها و خمپاره های کاتیوشا و همه سلاح های سنگین منحنی زن دشمن شدت گرفته بود که آسمان و فضای مجنون دودی و غبارآلود و بوی باروت بود. هوای بسیار آلوده مایونا تنفس نیروهای ایرانی را دشوار کرده بود و همه آنها سرفه شدید ، آبریزش بینی و سوزش چشم ، بینی ، دهان و ریه داشتند. در همین حال ، حمله شیمیایی دشمن آغاز شد و بر میزان آتش جنون آمیز دشمن افزود. ماسک های ضد شیمیایی باید توسط همه نیروها استفاده شود.

ظاهراً آزار و اذیت جزایر خروشان به اوج خود رسید و او بی پروا مهمانان ایرانی خود را از هوا ، آب و خاک فشار داد و اذیت کرد. گردان امام حسن (ع) و جزایر مجنون از هر سو مورد حمله زمینی و هلیکوپتری قرار گرفتند و در جریان درگیری های نابرابر بین نیروهای گردان امام حسن (ع) و سایر یگان های نظامی ایران ، هر کدام در برابر بیش از 15 دشمن. نبرد و نیروهای تیپ 13 امیرالم Moمنین گردان امام حسن (ع) به قول خود عمل کردند. و همه با فرماندهان خود شکنجه می شدند ، اگرچه می توانستند عقب نشینی کنند و جزیره را ترک کنند و خود را نجات دهند ، اما در برابر حفاظت و دفاع از آن پاسخگو بودند.

تنها 4 نفر از این گردان معروف نامگذاری شده اند: پاسداران لطف الله کرمی ، بسیجی غلامشاه جمیله ، سرباز بسیجی علی سرکاری و بسیجی زنده یاد رمضان پامکیده “درخشانی” پس از جراحات شدید و ساعت ها سرگردانی در آب و نی نی مجنون. دیوانه ، آنها توسط دشمن اسیر شدند.

بله … مجنون تورا ، من شما را با همه بدی ها و شرارتان و مهمانان بدرفتار دوست دارم و نام شما در قلب من جای مقدسی دارد ، نه به خاطر ارزش سرزمینی یا موقعیت جغرافیایی شما. تنها به این دلیل است که خون عزیزترین ، ناب ترین و دوست داشتنی ترین فرزندان این انقلاب و نظام ، به ویژه بهترین دوستان و عزیزانشان ، خون پاک خود را تطهیر کرد و روح بلند آنها از این زمین به آسمان و تخت و بدن روح آنها صعود کرد. به گرد و غبار تقسیم شده اید

غلامشا جمیله مورد

1400/4/3 »

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا