محمود ضرابی، جگرآور سرباز، فخر ارتش ایران زمین
(آقای خلبان مک دانل داگلاس اف-۴ فانتوم، آخر این چگونه رفتن بود؟)
شنیدنِ خش صدا و طنین صلابت در صدای محمود ضرابی همیشه گیراست. جگرآور خلبان فانتوم که سالها از مرزهای کشور ایران مراقبت کرد، همچون عقاب؛ ولی زبان تند و کلام صریحی هم داشت (در بیان نقش ارتش در جنگ).
صریح ولی با ادب.
اینکه همه چیز سپاه نبوده و چرا از نقش ارتش آنگونه که باید سخن گفته نمی شود.
آقای خلبان مک دانل داگلاس اف-۴ فانتوم، آخر این چگونه رفتن بود؟! و چه وقت رفتن بود؟
این چندسطر درباره سرباز ایران، کوتاه اما خواندنی:
محمود ضرابی (زادهٔ ۲۳ اسفند ۱۳۲۵ کرمان – درگذشتهٔ ٨ آنلاین ١۴٠٢) خلبان بازنشسته مکدانل داگلاس اف-۴ فانتوم نیروی هوایی ارتش ایران بود، که در خلال جنگ ایران و عراق از خلبانان جنگنده نیروهای هوایی ارتش بهشمار میآمد. ضرابی در سال ۱۳۴۶ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش شد و دوره خلبانی اف-۴ را در آمریکا دید، در سال ۱۳۴۹ به ایران بازگشت و فعالیت رسمی در نیروی هوایی شاهنشاهی ایران را آغاز کرد. همزمان با آغاز جنگ ایران و عراق، جانشینی معاونت عملیات پایگاه ششم شکاری بوشهر را برعهده داشت. وی از خلبانان عملکننده در عملیات کمان ۹۹ بود و در طول جنگ نیز در عملیاتهای مختلف حضور فعال داشت.
بقای تمدنی، در هر سرزمینی بسته به وجود سربازانی است که «سرباز» بودن خصلت آنها باشد نه اینکه «سردار» شدن هدف آنها باشد. خلبانانی که در طول جنگ جسارت نبرد در آسمان برای حفظ خاک در زمین را دارا باشند.
در آمریکا بخشی از بهترین مراقبتهای درمانی و پزشکی بهVeteran های نیروی هوایی اختصاص دارد. آخر چرا باید یک چنین خلبانی در معرض چک آپهای پزشکی منظم نبوده باشد و به یکباره ظرف تنها ۳۰ روز سرطان او را از ما بگیرد؟
در تالار وحدت ایشان را دیدم. گفتم کاپیتان این سمفونی خط شکنان چطور بود؟ با همان خش صدای مستحکم گفت: خوب بود که دقت کرده بودند کنار تصاویر فرماندهان سپاه، تصاویر فرماندهان ارتش را هم بگذارند. همه ما برای حفظ این خاک کوشیدیم.
گفتم: آیا افتخار می دهید که در کنار «فرمانده خلبان کشورم» عکسی به یادگار داشته باشم؟
و بیرونِ کادر این عکس، همسر ایشان به صبوری منتظر ایستاده است. همان صبوری که سالها برای هر پرواز و برای هر رفت و برگشت محمود، با تپش های قلب صرف کرده.
برای این عکس یادگاری هم صبورانه تحمل کرد.
در عکس زیر + محمود ضرابی کنار شهید عباس دوران و شهید یاسینی ایستاده است. خدای من چه اسمهایی! چه نامهایی. چه کسانی برای این سرزمین رفتند و از «سر» گذشتند…
یک عکس سه نفره بعد از برگشتن از یک عملیات در پایگاه بوشهر.
عباس دوران و رنجِ دوران!
صدای محمد نوری از خاطر می گذرد:
ما برای بوسیدنِ خاکِ سر قله ها/
چه خطرها کرده ایم، چه خطرها کرده ایم
«خطر» آن بود که عباس دوران ها و یاسینی ها و ضرابی ها کردند…
در میان مصاحبه های ضرابی این یکی (+) که ماجرای اف-پنج سوار شدن محسن رضایی را شرح می کند وایرال شد! آنجا که می گوید:
اول گفت اف-پنج که موتورِ وسپا هست، ولی در کابین عقب اف-پنج از آبادان تا تهران سه تا پلاستیک پر کرد.
پیشنهاد می کنم که اگر به شنیدن یک کار علمی و حرفه ای درباره خلبانان شکاری ایران در جنگ علاقمندید این مستند «نبردهای فانتوم» ساخته سالار بی باک را ملاحظه کنید. در قسمت سوم از این مستند ۳ قسمتی، محمود ضرابی هم سخن می گوید (از دقیقه شش).
این حرفها برای نسل امروز شنیدنش ضروری است. دانستن اینکه چه کسانی پای حفظ ایران ایستادند.
https://youtu.be/0qcUjUyeEIQ?si=wTQe617pyZplGCgt
آقای خلبان فانتوم! این چه وقت رفتن بود؟
این روزها که بسامد و طنین اخبار و حرفهای منفی زیاد است، چقدر حضور و انعکاس صدای خش دار و با صلابت امثال ضرابی ها ضروری است.
خدایت رحمت کند.
رفتی نزد رفقای قدیمی. در بهشت ازلی و شکرستان (به تعبیر مولوی) عباس دوران و عباس بابایی اکنون در حال خوش و بش با رفیق قدیمی هستند.
امشب ابوالفضل مهدیار، ابراهیم امیدبخش، حسین و ابراهیم دلحامد، در حال خوش و بش با همرزم قدیمی خود هستند.
پرواز آخر مبارک.