اعمال ماده 477 در رای داوری

اعمال ماده 477 در رای داوری
اعمال ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری به طور مستقیم بر آرای داوری امکان پذیر نیست؛ زیرا این ماده صرفاً آرای قطعی صادره از مراجع قضایی را شامل می شود و داوری، ماهیتاً یک فرآیند قراردادی و غیرقضایی است.
در نظام حقوقی هر کشور، تضمین عدالت و صحت آراء قضایی از اهمیت بالایی برخوردار است. در ایران نیز، قانونگذار با پیش بینی نهادهایی نظیر اعاده دادرسی، راه را برای بازنگری در آراء قطعی در موارد خاص هموار ساخته است. یکی از مهم ترین این ابزارها، ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری است که به رئیس قوه قضائیه اختیار می دهد در صورت تشخیص خلاف شرع بیّن بودن یک رای قطعی قضایی، دستور اعاده دادرسی را صادر کند. در مقابل، داوری به عنوان یک شیوه حل و فصل اختلافات خارج از نظام قضایی دولتی، جایگاه ویژه ای دارد. سوال اساسی که در این میان مطرح می شود و ابهامات زیادی را برای فعالین حقوقی و عموم مردم به وجود آورده، این است که آیا آرای صادره از داوری نیز می توانند مشمول اعمال ماده 477 قرار گیرند و آیا این دو مفهوم اساساً ارتباطی با یکدیگر دارند؟ این پرسش از آن جهت حائز اهمیت است که بسیاری از اشخاص در صورت نارضایتی از رای داور، به دنبال راهکارهای قانونی برای ابطال یا نقض آن هستند و ممکن است به اشتباه، به ماده 477 متوسل شوند. در این مقاله به تفصیل به بررسی ابعاد حقوقی این مسئله خواهیم پرداخت.
درک بنیادین ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری
برای پاسخ به این پرسش که آیا
ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری چیست؟
ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 (با اصلاحات بعدی) اینگونه بیان می دارد:
«در صورتی که رئیس قوه قضائیه رای قطعی صادره از هریک از مراجع قضائی را خلاف شرع بیّن تشخیص دهد، با تجویز اعاده دادرسی، پرونده را به دیوان عالی کشور ارسال تا در شعبی خاص که توسط رئیس قوه قضائیه برای این امر تخصیص می یابد رسیدگی و رای قطعی صادر نماید. شعب خاص مذکور مبنیاً بر خلاف شرع بیّن اعلام شده، رای قطعی قبلی را نقض و رسیدگی مجدد اعم از شکلی و ماهوی به عمل می آورند و رای مقتضی صادر می نمایند.
تبصره ۱- آراء قطعی مراجع قضائی شامل احکام و قرارهای دیوان عالی کشور، سازمان قضائی نیروهای مسلح، دادگاههای تجدید نظر و بدوی، دادسراها و شوراهای حل اختلاف می باشند.
تبصره ۲- آراء شعب دیوان عالی کشور در باب تجویز اعاده دادرسی و نیز دستورهای موقت دادگاهها، اگر توسط رئیس قوه قضائیه خلاف شرع بیّن تشخیص داده شود، مشمول احکام این ماده خواهد بود.
تبصره ۳- درصورتی که رئیس دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور، رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح و یا رئیس کل دادگستری استان در انجام وظایف قانونی خود، رای قطعی اعم از حقوقی یا کیفری را خلاف شرع بیّن تشخیص دهند، می توانند با ذکر مستندات از رئیس قوه قضائیه درخواست تجویز اعاده دادرسی نمایند. مفاد این تبصره فقط برای یک بار قابل اعمال است؛ مگر اینکه خلاف شرع بیّن آن به جهت دیگری باشد.»
این ماده به رئیس قوه قضائیه اختیاری استثنایی می دهد تا در موارد خاص و نادر که رای قطعی صادره از مراجع قضایی، به وضوح با احکام شرع مغایرت دارد، مانع از اجرای آن شده و دستور رسیدگی مجدد را صادر کند. این رسیدگی مجدد، هم از جنبه شکلی و هم ماهوی، توسط شعب خاص دیوان عالی کشور انجام می شود و هدف آن، تضمین عدم صدور و اجرای حکم
مفهوم خلاف شرع بیّن: تعریف و ابهام
یکی از مفاهیم کلیدی و در عین حال بحث برانگیز در ماده 477، اصطلاح «خلاف شرع بیّن» است. قانونگذار تعریف دقیقی از این اصطلاح ارائه نکرده و این امر منجر به تفاسیر مختلف و گاه متضاد شده است. با این حال، می توان برداشت مشترکی از آن داشت.
بر این اساس، «خلاف شرع بیّن» با «اشتباه قضایی» تفاوت ماهوی دارد. یک اشتباه در برداشت قانون یا نقص در استدلال، لزوماً به معنای خلاف شرع بیّن نیست. بسیاری از آرای قضایی ممکن است از دیدگاه یک حقوقدان یا قاضی دیگر دچار اشکال باشند، اما این اشکالات تا زمانی که به صراحت با موازین شرعی مخالفت آشکار نداشته باشند، در حیطه ماده 477 قرار نمی گیرند. این ابهام در تعریف، گاهی اوقات منجر به سوءاستفاده یا درخواست های بی پایه و اساس شده است که انتقاداتی را متوجه این ماده کرده است.
مراجع قضایی مشمول ماده 477
بر اساس
- دیوان عالی کشور (احکام و قرارها)
- سازمان قضایی نیروهای مسلح
- دادگاه های تجدیدنظر
- دادگاه های بدوی
- دادسراها
- شوراهای حل اختلاف
از جمله مهمترین نکات در این بخش، تاکید بر
چه کسانی حق درخواست اعمال ماده 477 را دارند؟
حق درخواست اعمال ماده 477 به طور مستقیم برای عموم مردم و طرفین دعوا پیش بینی نشده است. طبق تبصره 3 ماده 477، مقامات زیر در انجام وظایف قانونی خود می توانند درخواست تجویز اعاده دادرسی را به رئیس قوه قضائیه ارائه دهند:
- رئیس دیوان عالی کشور
- دادستان کل کشور
- رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح
- رئیس کل دادگستری استان
اشخاص حقیقی و حقوقی که خود را متضرر از یک رای قطعی خلاف شرع بیّن می دانند، باید درخواست خود را از طریق رئیس کل دادگستری استان مربوطه یا رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح (در صورت لزوم) مطرح کنند. این مراجع پس از بررسی و در صورت تشخیص خلاف شرع بیّن بودن رای، مراتب را به رئیس قوه قضائیه اعلام می نمایند. این فرآیند نشان دهنده جنبه نظارتی عالی این ماده و نه یک حق عمومی برای
مراحل اجرایی ماده 477 بر اساس دستورالعمل اجرایی مصوب
برای ساماندهی اجرای ماده 477، دستورالعمل اجرایی خاصی توسط رئیس قوه قضائیه صادر شده است. این دستورالعمل، مراحل گام به گام فرآیند اعمال ماده 477 را تشریح می کند:
طرح درخواست: اشخاص (حقیقی یا حقوقی) درخواست خود را به همراه مستندات به رئیس کل دادگستری استان یا رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح ارسال می کنند. قضات صادرکننده حکم یا اجرای احکام نیز در صورت مواجهه با رای خلاف شرع بیّن، موظف به گزارش آن به رئیس حوزه قضایی یا دادستان هستند.بررسی اولیه: درخواست ها در دادگستری کل استان یا سازمان قضایی نیروهای مسلح بررسی می شوند. رئیس کل دادگستری استان پس از مشورت با حداقل دو قاضی مجرب، در صورت تشخیص خلاف شرع بیّن، گزارش مستدل خود را به دفتر رئیس قوه قضائیه ارسال می کند.بررسی در دفتر رئیس قوه قضائیه: معاونت قضایی، قضات و مشاورین ریاست قوه قضائیه پرونده و گزارشات را بررسی کرده و نظر خود را به رئیس قوه قضائیه ارائه می دهند.تصمیم رئیس قوه قضائیه: اگر رئیس قوه قضائیه رای را خلاف شرع بیّن تشخیص دهد، دستور تجویز اعاده دادرسی صادر و پرونده به شعب خاص دیوان عالی کشور ارسال می شود. در صورت رد درخواست، پرونده مختومه می شود.توقف اجرای حکم: با تجویز اعاده دادرسی توسط رئیس قوه قضائیه، اجرای حکم قطعی تا حصول نتیجه نهایی به تعویق می افتد.رسیدگی در دیوان عالی کشور: شعب خاص دیوان عالی کشور، مبناً بر نظر رئیس قوه قضائیه، رای قطعی قبلی را نقض و رسیدگی مجدد اعم از شکلی و ماهوی را انجام داده و رای مقتضی را صادر می کنند.
این مراحل، فرآیندی دقیق و سلسله مراتبی را نشان می دهد که هدف آن، اطمینان از صحت و درستی
بررسی قابلیت اعمال ماده 477 بر آرای داوری – تحلیل تطبیقی و نظری
پس از درک عمیق از ماده 477 و فرآیند آن، نوبت به بررسی پرسش اصلی مقاله می رسد: آیا
ماهیت رای داوری و تفاوت آن با رای دادگاه
یکی از نقاط کلیدی برای فهم تفاوت ها، شناخت ماهیت
تفاوت های اساسی بین رای داوری و رای دادگاه عبارتند از:
منشأ صدور: رای داوری از یک مرجع غیرقضایی و بر اساسقرارداد داوری صادر می شود، در حالی که رای دادگاه از یک مرجع قضایی دولتی و بر اساسقانون آیین دادرسی صادر می گردد.ماهیت: داوری یک نهاد خصوصی و مبتنی بر اراده طرفین است، اما دادگاه یک نهاد عمومی و دولتی است.ارجاع: ارجاع به داوری اختیاری است (مگر در موارد خاص قانونی)، در حالی که صلاحیت دادگاه عموماً الزامی است.طرق اعتراض: طرق اعتراض به رای داوری(ابطال رای داوری) درماده 489 قانون آیین دادرسی مدنی به صورت حصری مشخص شده است، در حالی که طرق اعتراض به آرای دادگاه ها متنوع تر است.
این تفاوت های ماهوی، سنگ بنای استدلال در خصوص عدم شمول ماده 477 بر آرای داوری را تشکیل می دهد.
دیدگاه غالب: عدم شمول ماده 477 به آرای داوری
دیدگاه غالب در بین حقوقدانان و رویه قضایی کشور، این است که ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری، آرای داوری را شامل نمی شود. این نظریه بر پایه استدلال های محکم و مستند استوار است.
استدلال های دقیق و مستند
منطوق صریح ماده 477: همانطور که قبلاً ذکر شد، ماده 477 به صراحت از «رای قطعی صادره از هریک از مراجع قضائی» سخن می گوید. داور، یک مرجع قضایی نیست، بلکه یک شخص حقیقی یا حقوقی است که طرفین با توافق خود او را برای حل اختلاف برگزیده اند. داوری، فارغ از دستگاه قضایی دولتی عمل می کند و آرای آن، هرچند لازم الاجرا باشند، ماهیت قضایی ندارند. بنابراین، از نظر لفظی (منطوق)، رای داوری در شمول عبارت «رای قطعی مراجع قضایی» قرار نمی گیرد.
حکمت قانون گذار و وجود طرق قانونی خاص: قانونگذار برای اعتراض به آرای داوری و
ابطال رای داوری ، طرق قانونی مشخص و کافی را درمواد 489 الی 493 قانون آیین دادرسی مدنی وماده 33 قانون داوری تجاری بین المللی پیش بینی کرده است. این مواد به تفصیل جهات ابطال رای داور را برمی شمارند که شامل مواردی نظیر عدم رعایت مقررات شکلی داوری، داوری خارج از موضوع ارجاع، عدم اهلیت داور و… می شود. اگر بنا بوداعمال ماده 477 بر رای داوری نیز ممکن باشد، دیگر نیازی به این مواد خاص نبود. وجود این راهکارهای اختصاصی، نشان دهنده اراده قانونگذار برای حفظ استقلال نهاد داوری و ایجاد سازوکار اعتراض متناسب با ماهیت آن است. توسل به ماده 477 در این موارد، به نوعی نقض غرض قانونگذار و نادیده گرفتن ماهیت مستقل داوری محسوب می شود.اصل قطعیت آراء و حصری بودن طرق فوق العاده: اعاده دادرسی یک طریق
فوق العاده اعتراض به آراء است و اصل بر قطعیت و لازم الاجرا بودن آراء قطعی است. طرق فوق العاده اعتراض به آراء، استثنایی هستند و باید به موارد تصریح شده در قانون محدود شوند. از آنجا که در ماده 477 به صراحت اشاره ای به آرای داوری نشده، نمی توان آن را به این گونه آراء تسری داد. این اصل حقوقی به جلوگیری از تزلزل بی رویه آراء و حفظ ثبات حقوقی کمک می کند.پشتیبانی رویه قضایی: رویه قضایی و نظریات مشورتی نیز این دیدگاه را تایید می کنند. به عنوان مثال، در
نشست قضات مشهد (تاریخ 1397/09/21) به صراحت اعلام شده است که آرای داوری خلاف شرع بین، طبق نظر اکثریت، قابل اعاده دادرسی از طریق ماده 477 نیستند. استدلال این نشست نیز بر پایه همان مواردی است که در بالا ذکر شد، خصوصاً منطوق ماده و حصری بودن مراجع مشمول آن.«نظریه اکثریت: اولاً- مطابق با منطوق ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری رای قطعی صادره از مراجع قضایی که خلاف شرع بین باشد، قابلیت تجویز اعاده دادرسی از طریق ریاست محترم قوه قضائیه را داشته و رای داوری منصرف از مفهوم رای قطعی مراجع قضایی است. ثانیاً- مقامات ذکر شده در تبصره ۳ ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری … صرفاً به آرای قطعی اعم از حقوقی یا کیفری را که خلاف شرع بین تشخیص دهند امکان درخواست تجویز اعاده دادرسی را دارند که با توجه به منطق حقوقی که تبصره بر اساس منطوق ماده تفسیر می شود و آرای قطعی منصرف از رای داوری است نمی توان آرای داوری را مشمول عنوان عبارت رای قطعی مراجع قضائی دانست. ثالثاً- طبق تبصره های ۱و ۲ ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری تمامی مصادیق تجویز اعاده دادرسی شامل احکام قرارها دستورهای موقت دادگاهها و تصمیمات دادسراها و آرای شوراهای حل اختلاف تصریح شده است و با توجه به خلاف اصل بودن اعاده دادرسی و اصل قطعیت آرا در موارد استثنا بایستی به قدر متقین آن یعنی مواردی حصری استناد نمود که آرا داوری مشمول مصادیق حصری در قانون نمی باشد. رابعاً- قانون گذار مطابق با مواد ۴۸۹ و ۴۹۰ و ۴۹۲ و ۴۹۳ قانون آیین دادرسی مدنی ضمانت اجرای در مورد ابطال رای داوری را پیش بینی کرده است و در قوانین خاص از جمله ماده ۲۳ قانون داوری تجاری بین المللی مصوب ۱۳۷۷ مصادیق خاص بیان شده است که موارد مزبور منصرف از فرض سوال بوده و در صورتی که به رای داور در مرجع قضائی حقوقی اعتراض شده باشد یا مرجع حقوقی به جهت خارج از مهلت بودن اعتراض را مربوط اعلام کرده باشد مورد منصرف از فرض سوال بوده است و مورد مشمول ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری خواهد بود. در نتیجه نظر اکثریت با استدلال های فوق مبنی بر عدم شمول ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری نسبت به آرا داوری خلاف بین شرع است.»
دیدگاه اقلیت (قائلین به شمول یا شبه شمول در موارد خاص)
در کنار دیدگاه غالب، برخی حقوقدانان یا حتی برخی رویه های محدود، در شرایطی خاص قائل به شمول یا شبه شمول ماده 477 بر
بررسی استدلال های احتمالی
فلسفه ماده 477: برخی معتقدند که هدف غایی ماده 477 جلوگیری از اجرای هر رایی است که خلاف شرع بیّن باشد، صرف نظر از منشأ صدور آن. از این منظر، اگر یک رای داوری به وضوح خلاف شرع باشد، نباید تحت هیچ شرایطی قابلیت اجرا داشته باشد و ماده 477 می تواند آخرین پناهگاه برای جلوگیری از این امر باشد.زمانی که رای داوری از طریق دادگاه به مرحله اجرا می رسد: این استدلال مطرح می شود که اگرچه رای داوری به خودی خود رای قضایی نیست، اما زمانی که دادگاه (مرجع قضایی)دستور اجرای رای داوری را صادر می کند و یا دعوایابطال رای داوری در دادگاه رد شده و رای داوری قطعیت می یابد، در واقع یک رای قضایی (حکم دادگاه در تأیید یا رد ابطال) صادر شده است. در این سناریو، ممکن است این حکم دادگاه که منجر به اجرای رای داوری شده، مشمول ماده 477 قرار گیرد، نه خود رای داوری. به عبارت دیگر،حکم دادگاه که مهر تأییدی بر اجرای رای داوری زده، هدف ماده 477 قرار می گیرد.استناد به اصول کلی شرعی: برخی نیز با استناد به اصول کلی شرعی و فقهی مبنی بر عدم مشروعیت و بطلان هرگونه حکم یا تصمیم خلاف شرع، سعی در توجیه امکان اعمال این ماده بر آرای داوری دارند.
نقد و تحلیل دیدگاه اقلیت
با وجود استدلال های فوق، این دیدگاه مورد نقد جدی قرار می گیرد. در مورد فلسفه ماده 477، باید گفت که این ماده یک قاعده خاص و استثنایی است و نمی توان آن را فراتر از منطوق خود تفسیر کرد. در مورد سناریوی اجرای رای داوری توسط دادگاه، آنچه در اینجا مشمول ماده 477 قرار می گیرد،
راهکارهای عملی برای اعتراض و ابطال رای داوری (جایگزین ماده 477)
با توجه به عدم شمول ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری بر آرای داوری، این سوال پیش می آید که طرفین در صورت نارضایتی از
دعوای ابطال رای داوری بر اساس قانون آیین دادرسی مدنی
اصلی ترین و رایج ترین راهکار برای اعتراض به رای داوری در داوری های داخلی،
ماده 489 ق.آ.د.م. و جهات ابطال
ماده 489 قانون آیین دادرسی مدنی، جهات حصری برای
رای داور مخالف با قوانین موجد حق باشد: یعنی رای داور یک حق مسلم قانونی را از بین ببرد یا حقی را بر خلاف قانون ایجاد کند.داور نسبت به موضوعی رای صادر کرده که مورد ارجاع به داوری نبوده است: به عنوان مثال، طرفین فقط در مورد مبلغ بدهی توافق بر داوری کرده اند، اما داور در مورد مالکیت یک ملک نیز رای صادر کند.داور خارج از حدود اختیارات خود رای صادر کرده باشد: مانند زمانی که داور قبل از پایان مهلت داوری یا پس از انقضای آن، رای صادر کند.رای داور پس از انقضای مدت داوری صادر شده باشد: مدت داوری معمولاً در قرارداد داوری یا با توافق طرفین مشخص می شود.رای داور با آنچه در دفتر املاک یا بین اصحاب دعوا در سند رسمی ثبت شده و یا مورد حکم قطعی دادگاه قرار گرفته، مخالف باشد: به این معنا که داور نمی تواند اسناد رسمی یا احکام قطعی دادگاه را نادیده بگیرد.داور اهلیت قانونی برای داوری نداشته باشد: مثلاً صغیر یا مجنون باشد.رای صادره توسط داور و یا داوران مجاز به صدور رای نبوده است: به دلیل عدم انتخاب صحیح، یا انقضای ماموریت.رای داوری فاقد اعتبار و مخدوش باشد: مثل عدم امضا یا عدم تاریخ.مخالفت با نظم عمومی یا اخلاق حسنه: اگر رای داور به وضوح برخلاف نظم عمومی جامعه یا اخلاق حسنه باشد.
توضیح جهات ابطال رای داوری در جدول زیر به صورت خلاصه:
ردیف | جهت ابطال رای داوری بر اساس ماده 489 ق.آ.د.م. | شرح مختصر |
---|---|---|
۱ | رای داور مخالف با قوانین موجد حق | نقض یا ایجاد حق بر خلاف نص صریح قانون |
۲ | صدور رای نسبت به موضوع خارج از ارجاع | داور در مورد مسئله ای که به او ارجاع نشده، رای داده باشد |
۳ | صدور رای خارج از حدود اختیارات | تجاوز داور از حیطه وظایف و اختیارات تعیین شده |
۴ | صدور رای پس از انقضای مدت داوری | صدور رای بعد از پایان مهلت توافق شده یا قانونی برای داوری |
۵ | مخالفت با اسناد رسمی یا حکم قطعی دادگاه | رای داور با محتویات سند رسمی یا حکم قطعی دادگاه مغایرت داشته باشد |
۶ | عدم اهلیت قانونی داور | داور فاقد شرایط قانونی برای انجام داوری باشد (مانند صغیر بودن) |
۷ | عدم مجوز داور/داوران برای صدور رای | داور یا هیئت داوری صلاحیت صدور رای را نداشته باشند |
۸ | رای داوری فاقد اعتبار و مخدوش | رای داور از لحاظ شکلی دارای نقص اساسی باشد |
۹ | مخالفت با نظم عمومی یا اخلاق حسنه | رای داور مغایر با اصول بنیادین جامعه باشد |
مهلت قانونی ابطال رای داوری
طبق ماده 490 قانون آیین دادرسی مدنی،
مرجع صالح برای رسیدگی
مرجع صالح برای رسیدگی به دعوای
دعوای ابطال رای داوری تجاری بین المللی (ماده 33 قانون داوری تجاری بین المللی)
برای داوری های تجاری بین المللی که در ایران انجام می شوند،
مراحل طرح دعوای ابطال رای داوری
تنظیم دادخواست: خواهان (شخصی که به رای داوری اعتراض دارد) باید دادخواستابطال رای داوری را بر اساس یکی از جهات ماده 489 (یا ماده 33 در داوری های بین المللی) تنظیم کند.مدارک مورد نیاز: تصویر مصدق قرارداد داوری، تصویر رای داوری و دلایل و مستندات اثبات کننده جهت یا جهات ابطال.ثبت دادخواست: دادخواست از طریق دفاتر خدمات الکترونیک قضایی ثبت و به دادگاه صالح ارسال می شود.فرآیند دادرسی: دادگاه به جهات ابطال رسیدگی می کند. نکته مهم این است که دادگاه وارد ماهیت اختلاف اصلی نمی شود و فقط بررسی می کند که آیا رای داوری از لحاظ شکلی یا ماهوی (در چارچوب ماده 489) قابل ابطال است یا خیر.صدور حکم: در صورت احراز یکی از جهات ابطال، دادگاه حکم بهابطال رای داوری صادر می کند. در غیر این صورت، حکم به رد دعوای ابطال صادر خواهد شد.
مقایسه جامع: اعاده دادرسی (ماده 477) در برابر ابطال رای داوری (ماده 489)
برای درک بهتر تفاوت ها، مقایسه
ویژگی | اعاده دادرسی (ماده 477 ق.آ.د.ک.) | ابطال رای داوری (ماده 489 ق.آ.د.م.) |
---|---|---|
مبنای قانونی | ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری | ماده 489 قانون آیین دادرسی مدنی |
هدف اصلی | جلوگیری از اجرای آرای قطعی |
|
مرجع صادرکننده رای | ||
شاکی/متقاضی | فقط مقامات رسمی (به طور مستقیم)؛ اشخاص عادی از طریق مراجع پایین دستی. | یکی از طرفین دعوای داوری که از رای متضرر شده. |
مرجع رسیدگی | ||
جهات اعتراض | صرفاً |
جهات حصری و مشخص شده در ماده 489 ق.آ.د.م. (مانند خروج از موضوع، عدم اهلیت داور، صدور رای بعد از مهلت). |
مهلت اعتراض | ندارد (از زمان آگاهی مقام مسئول از خلاف شرع بیّن)؛ اما مفاد تبصره ۳ ماده ۴۷۷ فقط برای یک بار قابل اعمال است. | 20 روز از تاریخ ابلاغ رای داوری (برای مقیمین ایران) و 2 ماه (برای مقیمین خارج از کشور). |
آثار حقوقی | نقض رای قطعی قبلی و رسیدگی مجدد ماهوی و شکلی توسط دیوان عالی کشور. | ابطال رای داوری (که به معنای نادیده گرفتن آن است) و بازگشت طرفین به وضعیت قبل از صدور رای (امکان رجوع مجدد به دادگاه یا داوری جدید). |
ماهیت رسیدگی | نظارت عالیه قضایی بر اساس موازین شرعی. | کنترل قضایی بر صحت فرآیند و حدود اختیارات داوری. |
این مقایسه به وضوح نشان می دهد که
نکاتی برای متقاضیان و مشاوران حقوقی
با توجه به پیچیدگی های حقوقی مطرح شده پیرامون
اهمیت تشخیص خلاف شرع بیّن از اشتباه قضایی
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، تمایز میان
نقش حیاتی وکیل متخصص در پرونده های داوری و اعاده دادرسی
مسائل مربوط به
لزوم آگاهی از آخرین رویه های قضایی و نظریات مشورتی
حوزه حقوق، به خصوص در مواردی مانند ماده 477 که در حال تحول و تفسیر هستند، نیازمند به روز بودن دائمی است. رویه های قضایی، آرای وحدت رویه دیوان عالی کشور و نظریات مشورتی اداره حقوقی قوه قضائیه، می توانند در فهم دقیق دامنه و نحوه
محدودیت ها و چالش های اعمال ماده 477
با وجود اهمیت ماده 477 در نظام حقوقی، این ماده با چالش ها و محدودیت هایی نیز همراه است. از جمله این موارد می توان به ابهام در تعریف «خلاف شرع بیّن»، سوءاستفاده های احتمالی از این طریق، و امکان طولانی شدن فرآیند دادرسی اشاره کرد. همچنین، محدودیت در دفعات اعمال تبصره 3 ماده 477 (فقط برای یک بار)، لزوم دقت فراوان در طرح درخواست ها را دوچندان می کند.
نتیجه گیری
در بررسی جامع
لذا، به تمامی اشخاص حقیقی و حقوقی که با