خلاصه کتاب زیباشناختی سوررئالیسم، سینمای مدرن و پست مدرن ( نویسنده شاهپور حسینی رابری )

خلاصه کتاب زیباشناختی سوررئالیسم، سینمای مدرن و پست مدرن ( نویسنده شاهپور حسینی رابری )

کتاب زیباشناختی سوررئالیسم، سینمای مدرن و پست مدرن اثر شاهپور حسینی رابری به تحلیل عمیق چگونگی شکل گیری سوررئالیسم و تأثیر آن بر ادبیات و سینما می پردازد و مسیر تحول این مکتب را تا ورود به قلمرو سینمای مدرن و پست مدرن دنبال می کند. این اثر با بررسی دقیق مفاهیم، ساختارهای روایی و جلوه های بصری این سبک ها، چالش آن ها با عقل گرایی و واقعیت های متعارف را روشن می سازد. از خاستگاه های دادائیستی تا اوج گیری در آثار کارگردانانی چون لوئیس بونوئل و دیوید لینچ، کتاب به بررسی ویژگی های زیباشناختی و مضامین اصلی سوررئالیسم می پردازد و نقش آن را در روشن ساختن ابعاد پنهان ذهن و واقعیت آشکار می کند.

هنر همواره بازتابی از پیچیدگی های وجود انسان و جهان پیرامون او بوده است. در طول تاریخ، مکاتب فکری و هنری متعددی پدید آمده اند که هر یک به نوعی درک ما را از واقعیت، زیبایی و تجربه دگرگون ساخته اند. در میان این مکاتب، سوررئالیسم، مدرنیسم و پست مدرنیسم جایگاهی ویژه دارند؛ آن ها نه تنها به تغییر فرم های هنری پرداختند، بلکه مرزهای میان واقعیت و خیال، خودآگاه و ناخودآگاه را در هم شکستند و چشم اندازی نوین از قابلیت های بی پایان ذهن بشر ارائه دادند. این مکاتب، به ویژه در عرصه سینما، با ایجاد زبان های روایی و بصری منحصربه فرد، تماشاگر را به سفری در اعماق ذهن و مواجهه با ابعاد پنهان واقعیت دعوت کردند.

در این بستر فکری و هنری پیچیده، کتاب «زیباشناختی سوررئالیسم، سینمای مدرن و پست مدرن» نوشته شاهپور حسینی رابری، به عنوان یک منبع تحلیلی و جامع، جایگاه مهمی دارد. این اثر نه تنها به معرفی این مکاتب می پردازد، بلکه با رویکردی انتقادی و دقیق، ابعاد زیباشناختی، فلسفی و اجتماعی آن ها را در بستر سینما مورد کاوش قرار می دهد. حسینی رابری با تشریح مفاهیم بنیادین و ارائه مثال های کلیدی از آثار سینمایی و ادبی، خواننده را با پیچیدگی ها و ظرافت های این جنبش ها آشنا می سازد.

مقاله حاضر با هدف ارائه یک خلاصه جامع، تحلیلی و عمیق از کتاب شاهپور حسینی رابری تدوین شده است. در این بررسی، تلاش می شود تا با واکاوی استدلال های اصلی نویسنده، مثال های شاخص و ارتباط میان مفاهیم کلیدی، درکی منسجم و کاربردی از محتوای کتاب فراهم آید. این خلاصه برای دانشجویان رشته های سینما، هنر و فلسفه، پژوهشگران، و همچنین تمامی علاقه مندان جدی به سینما و هنر که به دنبال شناخت عمیق تری از مکاتب سوررئالیسم، مدرنیسم و پست مدرنیسم هستند، ارزشمند خواهد بود.

ریشه ها و شکل گیری سوررئالیسم و ورود آن به سینما

مکتب سوررئالیسم که تأثیر عمیقی بر هنر و اندیشه قرن بیستم گذاشت، ریشه های خود را در تحولات فکری و فلسفی زمانه خود یافت. این جنبش هنری و فکری در ابتدا با هدف مقابله با عقل گرایی مفرط و منطق گرایی خشک پدید آمد و در پی کشف ابعاد پنهان واقعیت و جولان دادن ناخودآگاه بود. کتاب زیباشناختی سوررئالیسم، سینمای مدرن و پست مدرن به خوبی این خاستگاه ها را تشریح می کند و نشان می دهد که سوررئالیسم فراتر از یک سبک صرف هنری، به منزله یک نگرش انقلابی نسبت به جهان بود.

خاستگاه سوررئالیسم: از دادائیسم تا انقلاب فکری

نقطه آغازین شکل گیری سوررئالیسم را می توان در بستر مکتب دادائیسم جستجو کرد. دادائیسم که خود واکنشی رادیکال به ویرانی های جنگ جهانی اول و پوچی ناشی از آن بود، با نفی هرگونه منطق، عقلانیت و ارزش های سنتی، راه را برای جنبشی آزادتر و عمیق تر هموار ساخت. هنرمندان دادائیست با خلق آثار بی معنا و تصادفی، به دنبال برهم زدن ساختارهای مرسوم و زیر سوال بردن مفهوم هنر بودند. از دل این هرج ومرج خلاقانه و نفی گرایی، سوررئالیسم متولد شد؛ جنبشی که گرچه از دادائیسم تأثیر پذیرفت، اما هدف والاتری را دنبال می کرد: نه صرفاً نفی، بلکه کشف یک واقعیت برتر و عمیق تر. آندره برتون، رهبر فکری سوررئالیسم، با انتشار مانیفست های خود، این مکتب را به سمت کاوش در ناخودآگاه، رویاها و امیال سرکوب شده هدایت کرد. این نگاه که تحت تأثیر نظریات روانکاوی فروید قرار داشت، سوررئالیسم را به سمت معنایی فراتر از آنچه در ظاهر واقعیت وجود دارد، سوق داد.

سوررئالیسم به معنای چیزی خارج از واقعیت و یا برتر از واقعیت نیست، بلکه بیشتر به معنای گرایش به عمق و قسمت پنهان واقعیت است.

زیباشناسی و مضامین سینمای سوررئالیستی

ورود سوررئالیسم به عرصه سینما، نقطه عطفی در تاریخ این هنر بود. سینمای سوررئالیستی، برخلاف سینمای کلاسیک که بر روایت خطی و منطقی تأکید داشت، به دنبال ایجاد یک سینمای ضد روایی بود. در این سینما، تصاویر عجیب و غریب، گسست روابط علت و معلول و مبارزه با منطق تصاویر، به ابزاری برای نمایش واقعیت های پنهان و جهان درون تبدیل شدند. فیلم ها به جای روایت یک داستان منسجم، به تجربه ای ذهنی و حسی بدل گشتند که مخاطب را به چالش می کشید. زیباشناسی سینمای سوررئالیسم از عناصر بصری خاصی بهره می برد تا این فضا را خلق کند:

  • دکور: غالباً غیرواقعی، نمادین و گاه کابوس گونه است که به تشدید حس اضطراب و ازخودبیگانگی کمک می کند.
  • نورپردازی: استفاده از کنتراست های شدید، سایه های بلند و نورهای غیرطبیعی برای ایجاد فضایی مرموز و وهم آلود.
  • مونتاژ: مونتاژ غیرخطی و ناپیوسته، با هدف برهم زدن تداوم زمانی و مکانی و ایجاد حس سردرگمی و شگفتی در بیننده.
  • فیلمبرداری: زوایای دوربین غیرعادی، حرکت های ناگهانی و تأکید بر جزئیات نامعمول، به منظور تقویت دیدگاه سوررئالیستی.

مضامین و موتیف های اصلی در سینمای سوررئالیستی نیز تکرار شونده و عمیقاً روانکاوانه هستند:

  • میل جنسی: غالباً به صورت سرکوب شده، تابو یا انحرافی به تصویر کشیده می شود که از اعماق ناخودآگاه سرچشمه می گیرد.
  • هزل (شوخی های تلخ): استفاده از طنز سیاه و گروتسک برای به سخره گرفتن نهادهای اجتماعی، مذهبی و سیاسی و آشکار ساختن پوچی آن ها.
  • جابجایی: اشیاء، شخصیت ها یا مکان ها در جای خود قرار ندارند و به شکلی غیرمنطقی جابجا می شوند تا حس عدم ثبات و بی قراری را القا کنند.
  • اضطراب و گسستگی: شخصیت ها غالباً در وضعیت های پریشان، مضطرب و ازخودبیگانه به سر می برند و روایت های زمانی و مکانی گسسته، این حس را تشدید می کند.

این عناصر در مجموع، به ایجاد تجربه ای سینمایی منجر می شوند که فراتر از واقعیت عینی، به کاوش در لایه های پنهان ذهن و جامعه می پردازد و تماشاگر را به تأمل در ماهیت وجود و ادراک دعوت می کند.

ادبیات سوررئالیسم و بازتاب آن در سینمای ایران

سوررئالیسم نه تنها در هنرهای تجسمی و سینما، بلکه در ادبیات نیز جایگاه ویژه ای یافت و نویسندگان بسیاری را به کاوش در عوالم ناخودآگاه، رویاها و ابعاد پنهان ذهن سوق داد. کتاب زیباشناختی سوررئالیسم، سینمای مدرن و پست مدرن به درستی به این پیوند عمیق میان ادبیات و سوررئالیسم می پردازد و نمونه ای شاخص از ادبیات ایران را در این زمینه مورد تحلیل قرار می دهد.

پیوند عمیق سوررئالیسم و ادبیات جهان

ادبیات سوررئالیستی با استفاده از تکنیک هایی نظیر نوشتار خودکار، روایت های غیرخطی، تصاویر وهم آلود و به هم ریخته، و تأکید بر نمادگرایی و اساطیر شخصی، به دنبال بیان آن بخش از واقعیت بود که منطق عقلانی از درک آن عاجز است. این شاخه از ادبیات، به ویژه در میان نویسندگان اروپایی، راهی برای بیان اعتراضات اجتماعی و سیاسی و همچنین کاوش در روان بشر بود. آثار این دوره، اغلب مملو از شخصیت های سرگردان، مناظر کابوس گونه و حوادثی است که هیچ منطق ظاهری بر آن ها حاکم نیست، اما به ژرفای ذهن خواننده نفوذ می کنند.

تحلیل بوف کور صادق هدایت: آینه ای از ازخودبیگانگی

در ادبیات ایران، رمان بوف کور اثر صادق هدایت، نمادین ترین و از نظر بسیاری، شاخص ترین اثر با ویژگی های سوررئالیستی (و همچنین مدرنیستی و پست مدرنیستی) است که در کتاب شاهپور حسینی رابری به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرد. این رمان، کاوشی عمیق در وضعیت پریشان شخصیت اصلی، اضطراب های وجودی و حس ازخودبیگانگی اوست.

شخصیت راوی، درگیر با رویاها، اوهام و خاطراتی است که مرز میان واقعیت و خیال را برای او محو می کنند. این سردرگمی و عدم قطعیت، از ویژگی های بارز مدرنیسم و پست مدرنیسم نیز محسوب می شود. ویژگی های مدرن و پست مدرن در بوف کور که در کتاب حسینی رابری بر آن ها تأکید شده است، عبارتند از:

  • ازخودبیگانگی (Alienation): راوی از جامعه، خود و حتی هویت خویش بیگانه است و در دنیای درونی خود محبوس شده است.
  • بی معنایی (Meaningless): زندگی برای او بی هدف و پوچ است و هیچ ارزش و معنای ثابتی نمی یابد.
  • جداافتادگی از دیگران (Isolation): راوی ارتباط مؤثری با دیگران برقرار نمی کند و در تنهایی عمیقی به سر می برد.
  • عدم اعتقاد به خود (Self Estrangement): او به توانایی ها و ارزش های خود بی باور است و حس پوچی درونی را تجربه می کند.
  • بی قدرتی (Powerless): در برابر سرنوشت و نیروهای خارجی احساس ضعف و ناتوانی می کند.
  • ترس از دیگران (Paranoia): نگاهی بدبینانه به اطرافیان دارد و گمان می کند که همه در پی آزار او هستند.
  • عدم قطعیت (Uncertainty): واقعیت برای او پیوسته در حال تغییر و ابهام است و نمی تواند به هیچ حقیقت ثابتی دست یابد.
  • جابجایی (Displacement): عناصر و رویدادها به شکلی غیرمنطقی در زمان و مکان جابجا می شوند.
  • شبیه سازی (Simulation): شخصیت ها و موقعیت ها تکرار می شوند و حس یک واقعیت شبیه سازی شده را القا می کنند.

این ویژگی ها بوف کور را به اثری چندبعدی تبدیل کرده که فراتر از زمان خود، به تحلیل بحران های هویتی و وجودی بشر مدرن می پردازد.

بازآفرینی بوف کور در سینما توسط کیومرث درم بخش

تلاش برای بازآفرینی فضای پیچیده و سوررئالیستی بوف کور در سینما همواره چالش برانگیز بوده است. فیلم بوف کور ساخته کیومرث درم بخش یکی از این تلاش هاست که در کتاب مورد تحلیل قرار می گیرد. درم بخش برای انتقال فضای وهم آلود و ذهنی رمان به مدیوم سینما، از عناصر بصری و صوتی خاصی بهره برد:

  • نور و رنگ: استفاده از نورهای کم رمق، سایه های سنگین و رنگ های کدر و خاکستری برای القای حس افسردگی و تیرگی فضای ذهنی راوی.
  • صدا: استفاده از صداهای غیرعادی، نجواها و سکوت های معنا دار برای تقویت حس اضطراب و توهم.
  • فیلمبرداری: زوایای بسته و غیرعادی دوربین برای تأکید بر تنهایی و انزوای شخصیت.
  • تدوین: مونتاژ غیرخطی و کات های ناگهانی برای بازسازی گسستگی های زمانی و مکانی ذهن راوی.
  • کاراکتر: شخصیت ها اغلب به صورت نمادین و غیرواقعی نمایش داده می شوند، نه به عنوان افراد واقعی با ابعاد روانشناختی مشخص.

این ویژگی های سوررئالیستی در فیلم درم بخش، تلاش می کنند تا فضای ذهنی و پریشان بوف کور را به تماشاگر منتقل کنند و او را با پرسش هایی درباره ماهیت واقعیت و مرزهای آن درگیر سازند.

لوئیس بونوئل، معماری رویا و نقد اجتماعی در سینمای اروپا

در میان کارگردانان پیشرو سینمای جهان، نام لوئیس بونوئل به عنوان یکی از برجسته ترین و تأثیرگذارترین چهره ها در عرصه سینمای سوررئال و مدرن اروپا می درخشد. کتاب زیباشناختی سوررئالیسم، سینمای مدرن و پست مدرن به تفصیل به بررسی جایگاه و آثار بونوئل می پردازد و نشان می دهد که چگونه او با نبوغ خود، مرزهای سینما را گسترش داد و به کاوش در اعماق ذهن و جامعه پرداخت.

بونوئل، پیشگام سینمای سوررئال و مدرن

لوئیس بونوئل (1900-1983)، فیلمساز اسپانیایی-مکزیکی، از همان آغاز فعالیت هنری خود، پیوند ناگسستنی با جنبش سوررئالیسم داشت. او یکی از معدود کارگردانانی بود که به طور مستقیم با آندره برتون و دیگر اعضای اصلی این جنبش همکاری کرد و توانست اصول و اهداف سوررئالیسم را به طور خلاقانه در مدیوم سینما پیاده سازی کند. بونوئل نه تنها به بازنمایی رویاها و کابوس ها می پرداخت، بلکه با نگاهی تیزبینانه و منتقدانه، ساختارهای اجتماعی، مذهبی و سیاسی را به چالش می کشید. او سینما را ابزاری برای افشای ریاکاری ها، خشونت های پنهان و امیال سرکوب شده می دانست.

تحلیل آثار برجسته بونوئل: گسست واقعیت و افشای پنهان ها

آثار بونوئل، چه در دوره همکاری مستقیمش با سوررئالیست ها و چه در فیلم های متأخرش، همواره مملو از نشانه های سینمای سوررئالیسم و مدرن است. شاهپور حسینی رابری در کتاب خود به تحلیل چندین فیلم کلیدی او می پردازد:

  • سگ آندلسی (Un Chien Andalou – 1929): این فیلم کوتاه که با همکاری سالوادور دالی ساخته شد، نمادی از ورود سوررئالیسم به سینماست. تصاویر شوک آور (مانند برش چشم)، گسستگی های شدید زمانی و مکانی، و عدم وجود هرگونه روایت منطقی، این اثر را به یک مانیفست سینمایی برای سوررئالیست ها تبدیل کرد.
  • عصر طلایی (L’Age d’Or – 1930): این فیلم که به دلیل مضامین ضد مذهبی و ضد بورژوایی اش جنجال های فراوانی آفرید، به مبارزه بونوئل با نهادهای سنتی و مذهبی می پردازد. عشق ممنوعه، سرکوب امیال جنسی و تمسخر ارزش های اجتماعی از مضامین اصلی آن است.
  • سرزمین بی نان (Las Hurdes – 1933): مستندی تلخ که فقر و فلاکت یک منطقه دورافتاده در اسپانیا را به تصویر می کشد. بونوئل در این فیلم نیز با رویکردی خاص، واقعیت را به شکلی سوررئالیستی و گاه اغراق آمیز نمایش می دهد تا تأثیرگذاری آن را افزایش دهد.
  • ملک الموت (The Exterminating Angel – 1962): در این شاهکار، مهمانانی پس از یک مهمانی شام، به دلایلی نامعلوم قادر به ترک یک اتاق نیستند. این وضعیت کابوس گونه، استعاره ای از زندان های ذهنی و اجتماعی انسان مدرن و پوچی وجود است.
  • جذابیت پنهان بورژوازی (The Discreet Charm of the Bourgeoisie – 1972): این فیلم نمونه ای درخشان از تمسخر و نقد طبقه بورژوازی است. شخصیت ها پیوسته در تلاش برای خوردن یک وعده غذایی هستند که هرگز محقق نمی شود. رویاها در دل واقعیت رخنه می کنند و منطق روایی به طور مداوم برهم می خورد. این فیلم با گسستگی های مکانی و زمانی، تصاویر شوک آور و روایت ذهنی، به عمق پنهان زندگی بورژواها می رود و امیال جنسی سرکوب شده و اضطراب های آنان را برملا می سازد.

بونوئل در تمامی آثارش، به ویژه با مبارزه با مذهب و نظامی گری، آن ها را به سخره گرفت و تلاش کرد تا ذهنیات به خواب رفته مردم را بیدار کند. او با تأکید بر امیال جنسی سرکوب شده، دغدغه های وجودی، اضطراب، جابجایی، سرکوب زدایی و گسستگی های زمان و مکان، در روشن کردن قسمت پنهان واقعیت و ماهیت پیچیده ذهن بشر، نقش بسزایی داشت.

دیوید لینچ، سوررئالیسم در سینمای آمریکا

در حالی که لوئیس بونوئل، پیشرو سینمای سوررئال در اروپا شناخته می شود، در نیمه دوم قرن بیستم و در سینمای آمریکا، نام دیوید لینچ به عنوان یکی از برجسته ترین هنرمندان و شاید تنها جانشین واقعی بونوئل در این عرصه مطرح شد. کتاب زیباشناختی سوررئالیسم، سینمای مدرن و پست مدرن به تحلیل عمیق رویکرد لینچ به سوررئالیسم و جایگاه او در سینمای پست مدرن می پردازد.

دیوید لینچ و رویکرد پست مدرن به سوررئالیسم

دیوید لینچ (متولد 1946) با سبکی منحصربه فرد و تأثیرگذار، توانست سوررئالیسم را با چاشنی فرهنگ عامه، روان شناسی پیچیده و عناصر پست مدرنیستی درآمیزد. آثار او غالباً به کاوش در تاریک ترین زوایای ذهن بشر، کابوس های پنهان، هویت های گسسته و واقعیت های موازی می پردازند. لینچ، برخلاف بونوئل که بیشتر بر نقد نهادهای اجتماعی و مذهبی متمرکز بود، بیشتر به جنبه های روان شناختی سوررئالیسم و تأثیر آن بر ادراک فردی علاقه مند است. او با ایجاد اتمسفرهای غریب و مبهم، تماشاگر را به سفری در ناخودآگاه خود دعوت می کند.

ویژگی های سوررئالیستی در فیلم های لینچ

فیلم های دیوید لینچ، آکنده از تصاویری است که منطق معمول را به چالش می کشند و مرز میان واقعیت، رویا و کابوس را به طرز ماهرانه ای در هم می آمیزند. حسینی رابری در کتاب خود به تحلیل چندین اثر شاخص لینچ می پردازد:

  • مخمل آبی (Blue Velvet – 1986): این فیلم به عمق تاریک یک شهر کوچک آمریکایی می رود و با نمایش خشونت، انحرافات جنسی و رازهای پنهان، تصویری سوررئال از پشت پرده ظاهر آرام زندگی ارائه می دهد. شخصیت ها دوگانگی های عجیبی دارند و رویدادها اغلب به شکلی نمادین و وهم آلود رخ می دهند.
  • بزرگراه گمشده (Lost Highway – 1997): این فیلم نمونه ای بارز از کاوش لینچ در هویت های گسسته و ساختارهای روایی حلقوی و غیرخطی است. شخصیت اصلی به شکلی مرموز تغییر هویت می دهد و در یک مارپیچ از رویدادهای کابوس گونه گرفتار می شود که مرز میان ذهن و واقعیت را از بین می برد.
  • جاده مالهالند (Mulholland Drive – 2001): شاهکار لینچ که به عنوان یکی از پیچیده ترین و غنی ترین فیلم های سوررئال شناخته می شود. روایت فیلم بین دو خط داستانی موازی حرکت می کند که به نظر می رسد یکی رویا و دیگری واقعیت است. این اثر با تأکید بر هویت های متغیر، امیال سرکوب شده و فضای هالیوودی مملو از توهم، اوج هنر لینچ در خلق دنیایی کاملاً سوررئال و ذهنی است.

در آثار لینچ، بازی با مرزهای خواب و بیداری، رویا و کابوس، هویت گسسته و فضاها و شخصیت های عجیب، از ویژگی های اصلی سینمای سوررئال اوست. او غالباً از نورپردازی های دراماتیک، صداگذاری های آزاردهنده و تدوین های غیرمعمول برای ایجاد اتمسفری خاص و نفوذ به ناخودآگاه تماشاگر استفاده می کند.

مقایسه رویکرد بونوئل و لینچ

گرچه هر دو کارگردان در قلمرو سوررئالیسم فعالیت می کنند، اما رویکردهای متفاوتی دارند که کتاب شاهپور حسینی رابری به آن اشاره می کند. بونوئل بیشتر به واقعیت گریزی فلسفی و نقد اجتماعی با ابزارهای سوررئالیستی می پردازد؛ او با به سخره گرفتن نهادهای مذهبی و بورژوایی، به دنبال افشای ریاکاری های جامعه است. در مقابل، لینچ به سوررئالیسم روان شناختی گرایش دارد و بیشتر بر کاوش در ذهن فردی، هویت های ازهم گسیخته و کابوس های درونی تمرکز می کند. هر دو با شکستن مرزهای واقعیت و خیال، درک ما را از جهان و خودمان عمیق تر می سازند.

تفاوت های اساسی: سینمای کلاسیک، مدرن و پست مدرن

یکی از ارزشمندترین بخش های کتاب زیباشناختی سوررئالیسم، سینمای مدرن و پست مدرن، به تشریح تفاوت های بنیادین میان سه دوره اصلی سینما می پردازد: سینمای کلاسیک، سینمای مدرن و سینمای پست مدرن. شاهپور حسینی رابری با نگاهی تحلیلی، جنبه های مختلف این سه سبک را مقایسه می کند و به خواننده کمک می کند تا درکی جامع از تحولات تاریخی و زیباشناختی سینما پیدا کند.

روایتگری: از خطی تا گسسته

مهم ترین تفاوت میان این سه دوره را می توان در شیوه روایتگری آن ها جستجو کرد:

  • سینمای کلاسیک: مبنای روایتگری در سینمای کلاسیک، یک سیر داستانی خطی، علت و معلولی و منطقی است. حوادث زنجیره وار پشت سر هم می آیند و هر کنش کاراکتر، دارای یک واکنش و نتیجه مشخص است. هدف اصلی، ایجاد یک روایت یکپارچه و قابل فهم است که تماشاگر به راحتی بتواند آن را دنبال کند و با کاراکترها همذات پنداری کند. دنیا در سینمای کلاسیک غالباً ساده و قابل درک به تصویر کشیده می شود و تمام تکنیک های به کار رفته برای افزایش باورپذیری و پذیرش تماشاگر است.
  • سینمای مدرن: سینمای مدرن با روایتگری خطی کلاسیک مبارزه می کند. در این سبک، روایت ها غیرخطی، ذهنی و اغلب گسسته می شوند. فیلمسازان مدرن به جای دنبال کردن یک خط داستانی مشخص، به کاوش در ذهن شخصیت ها، رویاها، خاطرات و ابعاد روانشناختی می پردازند. این سینما به دنبال طرح پرسش های وجودی و فلسفی است و نه ارائه پاسخ های قطعی. از این رو، توالی زمانی و مکانی ممکن است برهم بخورد و ابهام به جزئی جدایی ناپذیر از روایت تبدیل شود.
  • سینمای پست مدرن: سینمای پست مدرن پا را فراتر می گذارد و نه تنها با روایت خطی، بلکه با مفهوم واقعیت نیز به چالش برمی خیزد. روایت ها می توانند تکه تکه، خودارجاع و آکنده از ارجاعات بینامتنی باشند. شبیه سازی (Simulation)، تکرار و بازی با ژانرها از ویژگی های بارز این دوره است. در سینمای پست مدرن، اغلب واقعیت به مجموعه ای از تصاویر و بازنمایی ها تقلیل می یابد و اصالت روایت زیر سؤال می رود.

نقش تماشاگر: از منفعل تا فعال و سردرگم

تفاوت در شیوه روایتگری، به طور مستقیم بر نقش تماشاگر در هر دوره تأثیر می گذارد:

  • سینمای کلاسیک: تماشاگر در سینمای کلاسیک منفعل و همذات پندار است. او به راحتی وارد دنیای فیلم می شود، با قهرمان داستان همراهی می کند و نتیجه داستان برایش قابل پیش بینی است. هیچ تردیدی در آنچه دیده می شود نیست و بیننده به سرانجام کاراکترها دل بسته است.
  • سینمای مدرن: سینمای مدرن تماشاگر را به عنصری فعال و درگیر تبدیل می کند. به دلیل روایت های گسسته و ابهام آمیز، تماشاگر مجبور است برای درک فیلم، تلاش فکری بیشتری کند و خود قطعات پازل را کنار هم بگذارد. فیلم به او پاسخ های آماده نمی دهد، بلکه پرسش هایی را مطرح می کند.
  • سینمای پست مدرن: تماشاگر در سینمای پست مدرن اغلب سردرگم و حیرت زده است. او با روایت هایی مواجه می شود که ممکن است هیچ مرکزیت یا حقیقتی نداشته باشند و حتی گاهی اوقات به خود فیلم و ساختار آن ارجاع می دهند. این تجربه، تماشاگر را به تأمل در ماهیت خود فیلم و ساختار آن وادار می کند.

منطق و واقع گرایی در برابر ابهام و عدم قطعیت

یکی دیگر از تمایزات اساسی، به رویکرد هر سبک نسبت به منطق و واقع گرایی مربوط می شود:

  • سینمای کلاسیک: این سینما بر باورپذیری، منطق و قطعیت تأکید دارد. هر اتفاقی باید دارای توجیه منطقی باشد و جهان فیلم، حتی اگر تخیلی باشد، باید قواعد داخلی خود را رعایت کند تا برای تماشاگر قابل باور باشد. هدف، رسیدن به یک نتیجه قابل پیش بینی و منطقی است.
  • سینمای مدرن: سینمای مدرن با منطق و باورپذیری سینمای کلاسیک مقابله می کند. این سینما به چالش کشیدن قطعیت ها، نمایش ابهامات و پرداختن به جنبه های غیرمنطقی و ذهنی واقعیت می پردازد. رویاها، توهمات و وضعیت های روان شناختی پیچیده، بدون توجیه منطقی در دل روایت جای می گیرند.
  • سینمای پست مدرن: این سینما نیز مانند مدرنیسم، با منطق مبارزه می کند، اما با رویکردی متفاوت. پست مدرنیسم نه تنها قطعیت را رد می کند، بلکه گاهی اوقات به این ایده می رسد که هیچ واقعیت بنیادینی وجود ندارد و همه چیز صرفاً بازنمایی یا شبیه سازی است. این امر به عدم قطعیت رادیکال و بازی با فرم ها منجر می شود، جایی که ممکن است هیچ معنای ثابت یا نهایی وجود نداشته باشد.

این تمایزات، درک عمیق تری از چگونگی تکامل زبان سینما و رابطه آن با تحولات فکری و فلسفی هر دوره ارائه می دهد و به علاقه مندان کمک می کند تا با نگاهی دقیق تر به تماشای فیلم ها بپردازند.

نتیجه گیری: میراث فکری شاهپور حسینی رابری

کتاب «زیباشناختی سوررئالیسم، سینمای مدرن و پست مدرن» اثر شاهپور حسینی رابری، نه تنها یک معرفی ساده از مکاتب هنری نیست، بلکه یک کاوش تحلیلی و عمیق در ابعاد فلسفی، زیباشناختی و اجتماعی این جنبش ها در بستر سینما و ادبیات به شمار می رود. این اثر با پیوندی ظریف میان ریشه های تاریخی و تجلیات معاصر سوررئالیسم، مدرنیسم و پست مدرنیسم، درکی جامع و بینش بخش را برای مخاطب فراهم می آورد.

جمع بندی مباحث کلیدی کتاب

همانطور که در این خلاصه جامع بررسی شد، حسینی رابری با تمرکز بر مفهوم بنیادین سوررئالیسم به عنوان گرایشی به عمق و قسمت پنهان واقعیت، چالش آن را با عقل گرایی آشکار می سازد. او با بررسی دقیق عناصر زیباشناختی سینمای سوررئالیستی – از دکور و نورپردازی تا مونتاژ و مضامین روانکاوانه – نشان می دهد که چگونه این مکتب توانسته است روایتی ضدمنطقی و ذهنی را در سینما پدید آورد. تحلیل عمیق رمان «بوف کور» صادق هدایت و بررسی ویژگی های مدرن و پست مدرن آن، در کنار تحلیل فیلم «بوف کور» کیومرث درم بخش، جایگاه سوررئالیسم در ادبیات ایران و بازتاب آن در سینما را به خوبی نشان می دهد.

کتاب در ادامه، به بررسی آثار دو کارگردان برجسته، لوئیس بونوئل و دیوید لینچ می پردازد. بونوئل به عنوان پیشگام سوررئالیسم اروپایی، با نقد نهادهای مذهبی و نظامی و کاوش در امیال سرکوب شده، ذهنیات پنهان جامعه را آشکار می سازد. در مقابل، لینچ با رویکردی پست مدرن، به ابعاد روان شناختی سوررئالیسم می پردازد و مرزهای رویا، کابوس و هویت را در سینمای آمریکا در هم می شکند. در نهایت، با مقایسه دقیق سینمای کلاسیک، مدرن و پست مدرن از منظر روایتگری، نقش تماشاگر و رویکرد به منطق و واقعیت، حسینی رابری تصویری کامل از تحولات و تمایزات این دوران ها ارائه می دهد. این مقایسه، به درک بهتر چگونگی دگرگونی زبان سینما و پیچیدگی های آن کمک شایانی می کند.

ارزش پژوهشی و کاربردی اثر

اهمیت کتاب شاهپور حسینی رابری در این است که فراتر از یک معرفی صرف، به تحلیل و تشریح استدلال ها و نمونه های کاربردی می پردازد. این اثر، نه تنها برای دانشجویان و پژوهشگران رشته های سینما، هنر، ادبیات و فلسفه که به دنبال یک منبع معتبر و تحلیلی هستند، بلکه برای تمامی علاقه مندان جدی به سینما و هنر که می خواهند درکی عمیق تر از این مکاتب پیچیده پیدا کنند، ارزشمند است. رویکرد جامع و دقیق نویسنده، این کتاب را به یک مرجع کلیدی برای فهم زیباشناختی سوررئالیسم، سینمای مدرن و پست مدرن تبدیل کرده است.

برای درک عمیق تر و جامع تر از مفاهیم پیچیده ای که در این مقاله به صورت خلاصه مطرح شد، مطالعه کامل کتاب «زیباشناختی سوررئالیسم، سینمای مدرن و پست مدرن» اثر شاهپور حسینی رابری به شدت توصیه می شود. این اثر، گنجینه ای از دانش و تحلیل است که شما را با ابعاد ناگفته و پیچیده این مکاتب هنری آشنا می سازد و دیدگاه شما را نسبت به سینما و هنر غنا می بخشد.

دکمه بازگشت به بالا