چند مثال برای کنایه

چند مثال برای کنایه

کنایه، یکی از زیباترین و پرکاربردترین آرایه های ادبی در زبان فارسی است که به بیان غیرمستقیم مفاهیم کمک می کند. این آرایه، کلام را غنی تر ساخته و ابعاد معنایی تازه ای به آن می بخشد. در ادبیات فارسی، کنایه نه تنها زینت بخش شعر و نثر کلاسیک است، بلکه در مکالمات روزمره ما نیز حضوری پررنگ دارد و اغلب بدون آنکه آگاه باشیم، از آن بهره می بریم. این مقاله به تعریف جامع کنایه، اجزای آن، انواع مختلف آن با مثال های گوناگون از زندگی روزمره و متون ادبی، و همچنین تفاوت آن با آرایه های مشابه مانند استعاره خواهد پرداخت تا درک عمیق تری از این هنر بیان پدید آید.

کنایه چیست؟ درک عمیق این آرایه ادبی

آرایه کنایه، در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن و در اصطلاح، بیان یک مفهوم به شیوه ای غیرمستقیم است. در کنایه، جمله ای یا عبارتی دارای دو معنی می شود: یک معنی نزدیک و ظاهری که به سادگی قابل درک است و یک معنی دور و باطنی که هدف اصلی گوینده یا نویسنده است. ذهن مخاطب از معنی ظاهری به سمت معنی پنهان و منظور اصلی سوق می یابد. این آرایه به دلیل توانایی اش در انتقال مفاهیم به شکلی ظریف، محترمانه یا تاثیرگذار، در غنای زبان نقش بسزایی دارد. برای مثال، وقتی گفته می شود «فلانی سرش بوی قرمه سبزی می دهد»، منظور بوی حقیقی غذا نیست، بلکه کنایه از حماقت و نادانی آن شخص است.

کنایه، پلی است میان آنچه گفته می شود و آنچه در ذهن گوینده جاری است؛ راهی ظریف برای بیان حقایق پنهان.

مکنی به و مکنی عنه: اجزای سازنده کنایه با مثال های گویا

برای درک دقیق تر آرایه کنایه، لازم است با دو جزء اصلی آن، یعنی «مکنی به» و «مکنی عنه» آشنا شویم. این دو بخش، ستون های معنایی هر کنایه را تشکیل می دهند و به ما کمک می کنند تا از ظاهر کلام به باطن آن پی ببریم.

  • مکنی به: به معنی نزدیک و ظاهری کنایه اشاره دارد. این همان معنایی است که به طور مستقیم از کلمات برداشت می شود، اما منظور اصلی گوینده نیست.
  • مکنی عنه: به معنی دور و اصلی کنایه گفته می شود. این همان مفهوم پنهان و مقصود واقعی است که گوینده قصد دارد به مخاطب منتقل کند. ذهن با عبور از معنی ظاهری (مکنی به) به این معنی (مکنی عنه) می رسد.

مثال هایی برای تبیین مکنی به و مکنی عنه:

مثال ۱: پا در کفش کسی کردن

عبارت «پا در کفش کسی کردن» یک کنایه رایج است. در اینجا:

  • مکنی به: قرار دادن واقعی پا در کفش فرد دیگر. این معنی ظاهری است که منطقی نیست و هدف گوینده هم نیست.
  • مکنی عنه: دخالت کردن در امور یا زندگی شخص دیگری. این معنی اصلی و منظور گوینده از این کنایه است.

مثال ۲: سپر افکندن

در ادبیات، «سپر افکندن» نیز نمونه ای از کنایه است:

  • مکنی به: به زمین انداختن سپر جنگ.
  • مکنی عنه: تسلیم شدن و دست از مقاومت کشیدن.

فرایند ذهنی در کنایه بدین صورت است که با شنیدن مکنی به، مخاطب متوجه می شود که معنی ظاهری مدنظر نیست و به دنبال معنی دور و پنهان آن می گردد تا به مکنی عنه دست یابد. این فرایند، ظرافت و زیبایی خاصی به کلام می بخشد.

چند مثال کاربردی برای کنایه در زندگی روزمره و گفتار عامیانه

کنایه تنها منحصر به متون ادبی نیست؛ این آرایه به شکلی گسترده در مکالمات روزمره و زبان عامیانه ما حضور دارد. درک کنایه های پرکاربرد به ما کمک می کند تا با ظرافت های زبان فارسی بیشتر آشنا شویم و گفتارمان را غنی تر سازیم. در ادامه، به چند مثال از کنایه های رایج در گفتار روزمره اشاره شده است:

کنایه: آب از آسیاب افتادن

معنی کنایی: مشکلات و درگیری ها حل شدن و آرامش برقرار گشتن.

کاربرد در جمله: بعد از چند ماه شلوغی و کشمکش، بالاخره آب از آسیاب افتاد و زندگی به روال عادی برگشت.

کنایه: دل به دریا زدن

معنی کنایی: با شجاعت و بدون ترس از عواقب، کاری را شروع کردن.

کاربرد در جمله: او دل به دریا زد و شغل پردرآمد خود را رها کرد تا رؤیای کارآفرینی اش را دنبال کند.

کنایه: سر به سنگ خوردن

معنی کنایی: تجربه تلخی کسب کردن و درس عبرت گرفتن.

کاربرد در جمله: بعد از چند شکست مالی، سرش به سنگ خورد و دیگر با ریسک های بدون مطالعه وارد هیچ کاری نمی شد.

کنایه: از کوره در رفتن

معنی کنایی: به شدت خشمگین و عصبانی شدن.

کاربرد در جمله: وقتی متوجه شد که قولش را زیر پا گذاشته اند، از کوره در رفت و اعتراض کرد.

کنایه: خود را به کوچه علی چپ زدن

معنی کنایی: تظاهر به ندانستن یا بی خبری کردن برای فرار از مسئولیت یا موقعیت ناخوشایند.

کاربرد در جمله: هر وقت صحبت از انجام کارهای سخت می شود، خود را به کوچه علی چپ می زند تا مجبور به همکاری نشود.

کنایه: کاسه در زیر نیم کاسه داشتن

معنی کنایی: داشتن نقشه ای پنهانی، حیله یا نیرنگ.

کاربرد در جمله: به نظر می رسد کاسه ای زیر نیم کاسه است؛ پیشنهادش بیش از حد خوب و غیرواقعی به نظر می رسید.

کنایه: آستین بالا زدن

معنی کنایی: آماده شدن با جدیت برای انجام کاری.

کاربرد در جمله: برای برگزاری این رویداد بزرگ، همه باید آستین بالا بزنند و با هم همکاری کنند.

کنایه: آب در هاون کوبیدن

معنی کنایی: انجام کاری بیهوده و بی فایده.

کاربرد در جمله: تلاش برای تغییر نظر او مانند آب در هاون کوبیدن است؛ هیچ نتیجه ای نخواهد داشت.

کنایه: چشم آب نخوردن

معنی کنایی: به چیزی یا کسی امید نداشتن.

کاربرد در جمله: بعد از آن همه بدقولی، دیگر از او چشمم آب نمی خورد که به موقع کار را تحویل دهد.

کنایه: پا از گلیم خود دراز کردن

معنی کنایی: فراتر از حد و اندازه خود عمل کردن، یا دخالت در اموری که به فرد مربوط نیست.

کاربرد در جمله: اگر هر کسی پا از گلیم خود دراز کند، نظم جامعه به هم می ریزد.

کنایه: رنگ کسی پریدن

معنی کنایی: از ترس یا شرم، بسیار مضطرب و رنگ باخته شدن.

کاربرد در جمله: وقتی نام او را در میان لیست متهمان شنید، رنگش پرید و سکوت کرد.

مثال هایی از کنایه در شعر و ادبیات فارسی: عمق و زیبایی بیان

کنایه، از دیرباز یکی از ابزارهای قدرتمند شاعران و نویسندگان برای افزودن عمق، ظرافت و زیبایی به کلام بوده است. در متون ادبی فارسی، به ویژه در شعر کلاسیک، کنایات فراوانی یافت می شوند که هر یک، لایه ای از معنای پنهان را به خواننده عرضه می کنند و او را به تفکر وامی دارند. در این بخش، به بررسی چند نمونه از کنایات برجسته در ادبیات فارسی می پردازیم:

بیت/عبارت ادبی:

مگوی آنچه هرگز نگفته است کس / به مردی مکن باد را در قفس
(فردوسی)

معنی کنایی: انجام کار بیهوده و غیرممکن.

تحلیل مختصر: «باد را در قفس کردن» به طور ظاهری به معنای حبس کردن باد در یک قفس است که عملی محال است. از این رو، این عبارت کنایه از انجام دادن کاری است که از اساس بی فایده و غیرقابل تحقق است. فردوسی با این کنایه، بر بیهودگی تلاش در مسیرهای نادرست تاکید می کند و زیبایی خاصی به کلام می بخشد.

بیت/عبارت ادبی:

آنکه از دهانش بوی شیر می آید.

معنی کنایی: هنوز کم تجربه و خام بودن، ناپختگی.

تحلیل مختصر: «بوی شیر از دهان کسی آمدن» کنایه از سن و سال کم و عدم تجربه کافی است. در گذشته، این عبارت برای کودکانی به کار می رفت که هنوز از شیر مادر تغذیه می کردند. این کنایه به شیوه ای غیرمستقیم، به بی تجربگی فرد اشاره می کند و می تواند جنبه ای از نصیحت یا سرزنش داشته باشد.

بیت/عبارت ادبی:

دست تهی از جهان رفتن

معنی کنایی: مردن، بدون اندوخته مادی یا معنوی از دنیا رفتن.

تحلیل مختصر: «دست تهی از جهان رفتن» به معنای واقعی خالی بودن دست هنگام ترک دنیا نیست، بلکه کنایه از فقر معنوی یا مادی در لحظه مرگ است. این کنایه یادآور فناپذیری دنیا و اهمیت اندوخته های اخروی یا تجربه های زندگی است.

بیت/عبارت ادبی:

سپر افکندن

معنی کنایی: تسلیم شدن، دست از مبارزه کشیدن.

تحلیل مختصر: «سپر افکندن» عملی است که یک رزمنده در میدان جنگ انجام می دهد تا نشان دهد از مقاومت دست برداشته است. این کنایه، به معنای تسلیم شدن در برابر مشکلات، دشمن یا سرنوشت به کار می رود و نمادی از واگذاری و انصراف از نبرد است.

بیت/عبارت ادبی:

شاخ و شانه کشیدن

معنی کنایی: تهدید کردن، قلدری کردن، به زور یا قدرت نمایی پرداختن.

تحلیل مختصر: این کنایه به معنای واقعی بیرون آوردن شاخ یا شانه نیست، بلکه اشاره به حرکاتی دارد که افراد برای ترساندن یا نمایش قدرت خود انجام می دهند. این کنایه بیانگر رفتاری است که هدف آن ایجاد وحشت یا اعمال فشار بر دیگری است و ریشه در رفتارهای تهاجمی برخی حیوانات یا انسان ها دارد.

انواع کنایه: دسته بندی بر اساس نقش مکنی عنه و وضوح معنا

آرایه کنایه، به دلیل گستردگی و کاربردهای متنوعش، به دسته بندی های مختلفی تقسیم می شود که هر یک، ویژگی های خاص خود را دارند. این دسته بندی ها به ما کمک می کنند تا ساختار کنایه را بهتر درک کنیم و تفاوت های ظریف میان انواع آن را بشناسیم.

کنایه از صفت

این نوع کنایه زمانی به کار می رود که مکنی عنه (معنی پنهان و اصلی) یک صفت باشد. به جای بیان مستقیم صفت مورد نظر، صفت دیگری به کار برده می شود که ذهن مخاطب از آن به صفت اصلی می رسد. به عبارت دیگر، هم مکنی به و هم مکنی عنه در این حالت، صفت هستند.

مثال: فلانی دست ودل باز است.

در این جمله، «دست ودل باز بودن» کنایه از صفت «بخشندگی» است. صفت دست ودل بازی، به طور غیرمستقیم به سخاوتمندی اشاره دارد.

مثال دیگر: کسی که ناخن خشک است.

«ناخن خشک بودن» کنایه از صفت «خسیس بودن» است و به فردی اطلاق می شود که در خرج کردن پول یا دارایی هایش بسیار محتاط و تنگ نظر است.

کنایه از فعل/عمل

این رایج ترین نوع کنایه است و زمانی اتفاق می افتد که مکنی عنه (معنی پنهان و اصلی) یک فعل یا عمل باشد. در این حالت، یک فعل یا عبارت فعلی به کار می رود که منظور اصلی، انجام یک عمل دیگر است.

مثال: کمر بستن برای کاری.

«کمر بستن» کنایه از «آماده شدن و عزم جزم کردن برای انجام کاری» است. این کنایه به معنای واقعی بستن کمربند نیست، بلکه نشان دهنده آمادگی کامل و جدیت در شروع یک فعالیت است.

مثال دیگر: پنبه از گوش درآوردن.

«پنبه از گوش درآوردن» کنایه از «هوشیار بودن و خوب گوش دادن» است. این عبارت بیان می کند که فرد از بی توجهی یا غفلت دست برداشته و آماده شنیدن یا درک حقیقت است.

کنایه از موصوف/شخص

در این نوع کنایه، مکنی عنه (معنی پنهان و اصلی) یک موصوف (اسم یا شخص) است. به جای اشاره مستقیم به یک شخص یا شیء، صفتی از آن ذکر می شود که کنایه از خود آن موصوف یا شخص است. این نوع کنایه، با توصیف یک ویژگی، به هویت اصلی اشاره می کند.

مثال: آب سیر آتش فعل.

«آب سیر آتش فعل» در متون ادبی، کنایه از «شراب» است. سیراب کننده بودن و خاصیت آتشین (الکلی) داشتن، صفاتی هستند که به شراب اشاره می کنند و از این رو، این عبارت کنایه از خود شراب است.

مثال دیگر: رفیق گرمابه و گلستان.

«رفیق گرمابه و گلستان» کنایه از «دوست بسیار صمیمی و همدل» است که در همه حال، چه در سختی (گرمابه) و چه در آسانی (گلستان)، همراه و همدم است.

کنایه قریب و کنایه بعید: وضوح معنایی در کنایه

کنایه ها از نظر میزان وضوح و آسانی درک ارتباط بین مکنی به و مکنی عنه، به دو دسته اصلی تقسیم می شوند:

کنایه قریب

در کنایه قریب، ارتباط معنایی بین معنی ظاهری (مکنی به) و معنی اصلی (مکنی عنه) بسیار واضح و نزدیک است. این نوع کنایه ها به سادگی قابل فهم هستند و ذهن مخاطب بدون نیاز به واسطه های فکری زیاد، به منظور اصلی گوینده پی می برد.

مثال: چانه گرم بودن.

«چانه گرم بودن» کنایه از «پرحرف و وراج بودن» است. ارتباط بین حرکت چانه و صحبت کردن واضح است، از این رو، فهم این کنایه آسان است.

کنایه بعید

برخلاف کنایه قریب، در کنایه بعید، ارتباط میان معنی ظاهری و معنی اصلی کنایه به آسانی قابل تشخیص نیست. درک این نوع کنایه ها نیاز به تفکر بیشتر و گاهی آگاهی از زمینه های فرهنگی یا تاریخی دارد، زیرا معمولاً چند واسطه فکری بین مکنی به و مکنی عنه وجود دارد.

مثال: سر کیسه به بند گندنا بستن.

این کنایه از «نظامی» به معنای «بخشنده بودن» است. برگ گندنا (تره) به قدری نازک است که نمی تواند سر کیسه ای را محکم نگه دارد و اگر کسی سر کیسه خود را با آن ببندد، به معنای شل بودن بند کیسه و در نتیجه سخاوت و بخشندگی اوست. این ارتباط با چند واسطه به دست می آید.

کنایه تلویحی، ایمائی و رمزی: از ایما تا تعریض

این دسته بندی ها به میزان واسطه های موجود بین معنی ظاهری و معنی اصلی و همچنین میزان پنهان بودن این واسطه ها اشاره دارند:

کنایه تلویحی

در کنایه تلویحی، تعداد واسطه ها میان مکنی به و مکنی عنه زیاد است و به همین دلیل، درک معنای اصلی کنایه دشوار می شود. این نوع کنایه بیشتر در متون ادبی کهن دیده می شود و در زبان محاوره کمتر به کار می رود.

مثال کنایه تلویحی واسطه های بین معنای ظاهری و اصلی
زیاد بودن خاکستر خانه کسی
(کنایه از بخشندگی و مهمان نوازی)
۱. زیاد بودن خاکستر، نشان دهنده زیاد پخت وپز کردن است.
۲. پخت وپز زیاد، نشان دهنده فراوانی غذا در خانه است.
۳. فراوانی غذا، نشان دهنده زیاد بودن مهمان و رفت وآمد است.
۴. زیاد بودن مهمان، نشان دهنده بخشندگی و مهمان نوازی اهالی خانه است.

کنایه ایمائی

این نوع کنایه در نقطه مقابل کنایه تلویحی قرار دارد. در کنایه ایمائی، تعداد واسطه ها میان معنای ظاهری و اصلی کم است و به راحتی می توان به معنای اصلی پی برد. این نوع کنایه رایج ترین نوع کنایه است و در زبان امروز نیز کاربرد گسترده ای دارد.

مثال: رخش سرخ شد.

«رخش سرخ شد» کنایه از «خجالت زده شدن» یا «شرمگین شدن» است. در هنگام خجالت، جریان خون در صورت افزایش می یابد و این باعث سرخی چهره می شود. این ارتباط واضح، کنایه را از نوع ایمائی می سازد.

کنایه رمزی

در کنایه رمزی، واسطه های میان معنای ظاهری و اصلی آنچنان مخفی هستند که به سادگی نمی توان آن ها را کشف کرد. درک این کنایه ها نیاز به حفظ کردن معنای آن ها دارد. این نوع کنایه به دلیل ابهام بالا، کمتر در مکالمات روزمره استفاده می شود.

رمز معنی
دندان گِرد طماع، حریص
دست کَج دزد
ترازو عدالت

تعریض چیست؟

تعریض یا گوشه زدن، نوعی بیان کنایی است که با هدف هشدار، نکوهش، تمسخر یا سرزنش غیرمستقیم به کار می رود. این نوع کنایه، اغلب لحنی طعنه آمیز دارد و می تواند باعث ناراحتی مخاطب شود. در واقع، گوینده یا نویسنده با بیان کنایی، منظوری را به مخاطب می رساند که اگر به صورت مستقیم بیان می شد، شاید بی ادبانه یا تند تلقی می شد.

مثال: اگر در جمعی، خطاب به کسی که به وظایف خود عمل نمی کند، بیت زیر از سعدی را بخوانیم:

دوست آن باشد که گیرد دست دوست / در پریشان حالی و درماندگی
(سعدی)

این بیت، تعریضی است به فرد مورد نظر که در زمان نیاز، دست یاری دراز نکرده است.

چرا از کنایه استفاده می کنیم؟ کاربردها و فواید آرایه کنایه

استفاده از کنایه در زبان و ادبیات، دلایل متعددی دارد که فراتر از صرف زیبایی شناسی است. این آرایه، ابزاری قدرتمند برای انتقال مفاهیم به شیوه هایی ظریف و تاثیرگذار است. در ادامه به مهم ترین کاربردها و فواید کنایه می پردازیم:

۱. نقش زیبایی شناختی و غنای کلام

کنایه، به کلام ارزش ادبی و هنری می بخشد. استفاده از بیانی غیرمستقیم، مخاطب را به تفکر و کشف معنای پنهان وامی دارد و این مشارکت ذهنی، لذت خواندن یا شنیدن را افزایش می دهد. همین امر سبب می شود که کلام از حالت صرفاً خبری خارج شده و حالتی هنری و دلنشین به خود بگیرد. بسیاری از شاهکارهای ادبی فارسی، مملو از کنایات زیبایی هستند که به غنای معنایی و هنری آن ها افزوده اند.

۲. بیان غیرمستقیم و محترمانه

در بسیاری از مواقع، بیان مستقیم یک حقیقت، ممکن است نامؤدبانه، تند یا حتی آسیب زا باشد. کنایه این امکان را می دهد که پیام به شکلی نرم تر، محترمانه تر و غیرتهاجمی منتقل شود. این شیوه بیان، به ویژه در فرهنگ هایی که بر رعایت ادب و نزاکت در گفتار تاکید دارند، بسیار کاربردی است. برای مثال، به جای گفتن تو بسیار بی عرضه ای، می توان گفت از دست تو آبی گرم نمی شود که لحنی ملایم تر دارد.

۳. ایجاد عمق معنایی و تأمل

کنایه، مخاطب را به چالش می کشد تا فراتر از معنی ظاهری کلمات فکر کند. این چالش ذهنی، به کلام عمق می بخشد و مخاطب را وادار به تأمل در معانی پنهان می کند. این فرآیند کشف، علاوه بر لذت بخش بودن، به درک عمیق تر موضوع و ماندگاری بیشتر آن در ذهن کمک می کند. کلام کنایی، مانند معمایی است که ذهن را به سوی حل آن سوق می دهد.

۴. اغراق و مبالغه

گاهی کنایه برای بزرگ نمایی یا کوچک نمایی یک مفهوم به کار می رود و به نوعی مبالغه می آفریند. این کاربرد کنایه به گوینده امکان می دهد تا با شدت بیشتری یک ویژگی یا وضعیت را بیان کند، بدون آنکه به طور مستقیم به اغراق بپردازد. برای مثال، «آب از سر کسی گذشتن» کنایه از غرق شدن در مشکلات است که اغراقی هنری در بیان شدت گرفتاری است.

۵. پوشیده گویی و گریز از بیان صریح

در شرایطی که بیان مستقیم یک حقیقت ممکن است مخاطره آمیز باشد، یا گوینده قصد پنهان کاری و ابهام افکنی داشته باشد، کنایه ابزاری کارآمد است. این کاربرد به گوینده اجازه می دهد تا پیام خود را به طور ضمنی منتقل کند و مسئولیت کامل آن را نپذیرد. این مورد در متون سیاسی یا اجتماعی که نیاز به بیان محتاطانه دارند، کاربرد فراوانی دارد.

تفاوت کنایه با استعاره: رفع یک اشتباه رایج

کنایه و استعاره از جمله آرایه های ادبی هستند که به دلیل نزدیکی در مفهوم «معنی پنهان»، گاهی با یکدیگر اشتباه گرفته می شوند. اما تفاوت های ساختاری و معنایی مهمی میان این دو وجود دارد که شناخت آن ها برای تشخیص دقیق آرایه ها ضروری است.

تفاوت اساسی در این است که کنایه معمولاً یک عبارت، جمله یا ترکیبی از چند کلمه است که معنای دور آن مد نظر گوینده است و می توان معنی نزدیک آن را نیز به طور حقیقی اراده کرد. به عبارت دیگر، در کنایه، فعل یا عبارت به کار رفته، قابلیت وقوع در دنیای واقعی را دارد، اما منظور اصلی گوینده نیست.

در مقابل، استعاره یک کلمه (یا گاهی یک ترکیب) است که در معنای غیرحقیقی خود به کار رفته و به دلیل شباهت میان دو چیز، به جای یکی دیگری ذکر می شود و معنی حقیقی آن واژه، قابل اراده نیست. در استعاره، یک طرف از تشبیه حذف می شود و کلمه به جای آن به کار می رود.

برای روشن تر شدن این تفاوت، به مثال های زیر توجه کنید:

مثال کنایه: دلش به یک مو بند است.

این عبارت کنایه از «بسیار نگران و بی تاب بودن» است. دل به معنای واقعی با مو بسته نمی شود، اما این عبارت یک جمله است و معنی نزدیک (بستن دل به مو) اگرچه عجیب، اما از نظر دستوری امکان پذیر است، هرچند منظور اصلی نیست.

مثال استعاره: لب لعل.

در این ترکیب، کلمه «لعل» استعاره از «لب معشوق» است. لعل، سنگی قیمتی و سرخ رنگ است و به دلیل شباهت در رنگ و لطافت، استعاره از لب به کار رفته است. در اینجا، «لعل» به معنی حقیقی خود (سنگ قیمتی) به کار نرفته و نمی توان آن را به طور واقعی اراده کرد؛ منظور صرفاً «لب» است.

برای جمع بندی، جدول زیر شباهت ها و تفاوت های اصلی کنایه و استعاره را نشان می دهد:

ویژگی آرایه کنایه آرایه استعاره
داشتن یک معنای ظاهری و یک معنای اصلی بله بله
صحیح بودن معنای دور (معنای غیرظاهری) بله بله
ارتباط معنایی با یک کلمه خیر (معمولا یک عبارت یا جمله است) بله (معمولا یک کلمه است)
قابلیت اراده معنی ظاهری (گرچه منظور نیست) بله خیر (معنی ظاهری قابل اراده نیست)

فهرست جامع کنایه های پرکاربرد فارسی: مرجعی سریع و کاربردی

زبان فارسی مملو از کنایات و اصطلاحات زیباست که درک آن ها به عمق بخشیدن به زبان و ادبیات کمک شایانی می کند. در این بخش، فهرستی از پرکاربردترین کنایه های فارسی همراه با معنی کنایی آن ها ارائه شده است که می تواند به عنوان یک مرجع سریع مورد استفاده قرار گیرد:

کنایه معنی کنایی
آب از آب تکان نخوردن وجود آرامش و عدم بروز اتفاقی خاص
آب از سر گذشتن به نهایت گرفتاری رسیدن، امید به اصلاح وضعیت نداشتن
آب خوش از گلو پایین نرفتن در آرامش نبودن، آسوده نبودن
آبشان در یک جوی نمی رود با هم سازگار نبودن، اختلاف داشتن
آبغوره گرفتن بسیار گریه کردن
آبی از او گرم نمی شود بی فایده و بی خاصیت بودن، به او امیدی نیست
نوشداروی پس از مرگ سهراب کاری که پس از فوت وقت انجام می شود و بی اثر است
تر و خشک با هم می سوزد مجازات عمومی و عدم وجود استثنا
پشت کسی را به خاک مالیدن کسی را شکست دادن، نابود کردن
در هچل افتادن گرفتار مشکل و دردسر شدن
گرم بودن چانه / پُرچانه بودن زیاد حرف زدن، وراجی کردن
رنگ نداشتن حنای کسی اعتبار و نفوذ نداشتن، فریبکار بودن
خون کسی را توی شیشه کردن بسیار کسی را آزار دادن و اذیت کردن
دست از سر کسی برداشتن کسی را راحت گذاشتن، رها کردن
دست به سر کردن کسی را با فریب یا بهانه دور کردن
بی نمک بودن دست ناسپاسی و قدرنشناسی دیگران نسبت به کمک ها
دست و پنجه نرم کردن مبارزه کردن، مقابله کردن با سختی ها
سفید کردن روی کسی باعث سربلندی و افتخار کسی شدن
ریگی در کفش داشتن داشتن قصد و نیت پلید، صادق نبودن
زیره به کرمان بردن انجام کار بیهوده یا تکراری
سرشاخ شدن با کسی درگیر شدن، وارد دعوا شدن
شل کردن سر کیسه دست و دلباز شدن، سخاوت به خرج دادن
رخت بر بستن رفتن و ترک کردن یک مکان، کوچ کردن (رخت از جهان بربستن: مردن)
از پا در آوردن کسی کسی را از بین بردن، شکست دادن
گاوش زاییده است دچار مشکلات و گرفتاری های زیاد شدن
گوش کسی را بریدن فریب دادن، سر کسی را کلاه گذاشتن
مار در آستین پروراندن به فردی بدخواه یا خائن کمک کردن
پیراهن پاره کردن کسب تجربه و تبحر در زندگی
گذشتن از هفت خوان رستم مواجهه و غلبه بر مشکلات بسیار سخت و دشوار
از پا افتادن بسیار خسته شدن، ناتوان شدن
به خاک نشاندن کسی کسی را بدبخت و بیچاره کردن
چهارتا شدن چشم ها بسیار متعجب و شگفت زده شدن
چارتکبیر زدن برای همیشه چیزی یا کسی را ترک کردن، با چیزی قطع رابطه کردن
دست روی دست گذاشتن هیچ کاری انجام ندادن، بیکار نشستن
دهان دوختن ساکت شدن، وادار به سکوت کردن
ژاژ خواییدن کار بیهوده کردن، یاوه سرایی کردن
از بام افتادن تشت کسی رسوا شدن، آبروی کسی رفتن
میان بستن آماده شدن، کمر همت بستن
ماندن میان آسمان و زمین بلاتکلیف و سرگردان بودن
شکستن نمکدان ناسپاسی کردن نسبت به لطف و خوبی کسی
سماق مکیدن انتظار بیهوده کشیدن
رسیدن کارد به استخوان به نهایت سختی و طاقت فرسایی رسیدن
شال و کلاه کردن آماده شدن برای بیرون رفتن یا سفر
کیسه دوختن برای چیزی داشتن طمع و نقشه برای به دست آوردن چیزی
آتش زیر خاکستر آرامش ظاهری که در زیر آن مشکلات یا درگیری هایی پنهان است
لقمه را اندازه دهان گرفتن قناعت کردن، بیش از حد توان خود عمل نکردن
شاخ درآوردن بسیار متعجب و غافلگیر شدن
آب شدن قند در دل بسیار خوشحال و ذوق زده شدن
سرنا را از سر گُشاد آن زدن کاری را به شیوه نادرست و غیرمعمول انجام دادن
آرزو به گور بردن به آرزوها و خواسته های خود نرسیدن
آمدن آسمان به زمین وقوع اتفاق بسیار عجیب و ناممکن
آش و لاش کردن نابود کردن، به شدت زخمی کردن
آش پختن برای کسی نقشه کشیدن برای آزار یا نابودی کسی
آفتاب لب بام بودن نزدیک بودن پایان عمر یا نابودی چیزی
آه در بساط نداشتن بسیار فقیر بودن، هیچ چیز نداشتن
اجاق کور بودن فرزند نداشتن
پیاده شدن از خر شیطان دست از لجبازی برداشتن، منطقی شدن
از دماغ فیل افتاده است بسیار مغرور و متکبر بودن
از کاه، کوه ساختن بزرگنمایی مسائل کوچک و بی اهمیت
ایراد بنی اسرائیلی گرفتن عیب جویی های بی منطق و نابجا کردن
باد در قفس کردن انجام کاری بیهوده و بی حاصل
دل خود را صابون زدن امیدوار بودن به تحقق یک آرزو یا اتفاق خوب
بیرون بردن پا از گلیم فراتر از حد و حدود خود عمل کردن، بیجا دخالت کردن
کاسه ای در نیم کاسه است وجود فریب یا نیرنگ در یک موضوع
مو را از ماست بیرون کشیدن دقت و ریزبینی بسیار زیاد در انجام کارها
کندن مویی از خرس به دست آوردن سهمی اندک از فردی خسیس
نمک پرورده بودن مدیون لطف و محبت کسی بودن
نخود هر آش بودن در همه کارها دخالت کردن
آن روی کسی را بالا آوردن بسیار کسی را عصبانی کردن
پا در کفش کسی کردن دخالت کردن در کار و زندگی کسی

نتیجه گیری

آرایه کنایه، فراتر از یک صنعت ادبی صرف، ابزاری قدرتمند برای غنا بخشیدن به زبان و بیان مفاهیم پیچیده به شیوه ای ظریف و اثرگذار است. این آرایه نه تنها در شاهکارهای ادبی فارسی، بلکه در مکالمات روزمره ما نیز جاری است و به گفتارمان عمق و زیبایی می بخشد. با درک دقیق مفهوم کنایه، اجزای آن (مکنی به و مکنی عنه)، انواع آن از جمله کنایه از صفت، فعل و موصوف، و همچنین تفاوت آن با استعاره، می توانیم به درک عمیق تری از زبان فارسی دست یابیم و توانایی خود را در تحلیل و تفسیر متون ادبی افزایش دهیم. آموختن و به کارگیری صحیح چند مثال برای کنایه، به ما کمک می کند تا هم زبان خود را زیباتر کنیم و هم ارتباطات موثرتری برقرار سازیم.

توصیه می شود برای تسلط بیشتر بر این آرایه و استفاده بهینه از آن در گفتار و نوشتار، به مطالعه مستمر متون ادبی و توجه به کاربرد کنایه ها در مکالمات روزمره بپردازیم. این تمرین مداوم، قدرت تشخیص و به کارگیری کنایات را در ذهن ما نهادینه خواهد کرد.

دکمه بازگشت به بالا